دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یاد تشنگی

سقا به مشک، آب برای حرام نداشت

افتاده روی خاک و به دستش علم نداشت

 

از بس که تیر بر تن او بوسه داده بود

جایی برای بوسه ز سر تا قدم نداشت

شمیم

مه کاسه به دست حُسن رویت

سرمست گل از شمیم مویت

 

هر جا که گلی ز خاک روید

با یاد تو سینه چاک روید

سرسپرده

منم که سرسپرده‌ام به عشق تو به نام تو

چه بهره‌ها که برده‌ام ز بخشش و مرام تو

سلامتی که ساکنم به وادی السلام تو

شدم اگر که محترم شدم به احترام تو

سمت بهار

از دگران حسن تو باشد جدا

حسن رخت جلوۀ حسن خدا

 

قدر شب قدر بود موی تو

رونق محراب ز ابروی تو

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×