شعر حماسی – آیینی عاشورایی: درون‌مایه‌های نوین زبان و ساختار

 

قیام امام حسین –علیه‌السلام- از یک‌سو به سبب مطرح ساختن ارزش‌های عام و فراگیر انسانی – عدالت‌ محوری ستم‌ ستیزی  ،آزادی خواهی و جز آن – و از سوی دیگر با تبلیغ و ترویج علمی آرمان‌های ماندگار و آموزه‌ های شاخص شیعه – ولایت امامت غدیر انتظار تولی و تبری و جز آن در ادبیات اسلامی به‌ویژه شعر و نثر شیعه به سرمشق و الگویی والا و اثر‌گذار تبدیل شد و از حالت واقعه‌ ای در زمانی خاص،بیرون آمد و با تعمیم و گسترش گونه‌ ای  از فرازمانی شدن در آن لحاظ شد. شعر عاشورایی با تأثیر از این جنبه‌ ی قیام کربلا از  آغاز شکل‌گیری تا هنگام تحول و شکوفایی با برخورداری از یک زبان فخیم و حماسی – آیینی و مضامین و درون‌مایه‌های منحصر به فرد به‌تدریج ساختار لفظی و معنوی و سبک بیانی خاص خود را یافت و با خلق آثار و نمونه‌ های چشمگیر و قابل اعتنا زمینه‌ ی ایجاد یک مکتب شعری مستقل و الگوپذیری از آن را فراهم ساخت.

 

دو ویژگی زبان حماسی و درون‌مایه‌ی آیینی، سرمایه و گنجینه‌ای پربار برای تصویرپردازی شاعران متعهد شیعه و زمینه‌ ای مناسب برای تحول و پیشرفت رثا ،آماده  می‌سازند و این‌گونه شعر عاشورایی لحنی شورانگیز و شیوه‌ای حماسی می‌یابد تا به آوردگاهی کلامی و گفتاری برای اثبات حق غصب شده‌ی خاندان پیامبر و تبلیغ و انتشار آموزه‌های رهایی‌بخش ایشان تبدیل شود.

 

در این بخش با ارائه‌ی مضامین نوین این شعر، زبان و ساختار خاص آن نیز تبیین و بررسی می‌شود.

 

مضامین و درون‌مایه‌های نوین

 

با یادآوری نمونه‌‌هایی از شعر حماسی آیینی عاشورایی می‌توان این مضامین و درون‌مایه‌های نوین را در آن‌ها یافت:

 

1-1-3. عاشورا استمرار ولایت و غدیر

 

کمیت در هاشمیات چنین سروده است:

 

فما لی الّا آل احمد شیعه

 

 و مالی الّا مذهب الحقّ مذهب

 

به سبب مطرح ساختن ارزش‌های عام و فراگیر انسانی همچون عدالت محوری و ستم ستیزی و تبلیغ و  ترویج آرمان‌ها و آموزه‌ های شاخص شیعه مانند امامت غدیر انتظار و جهاد و شهادت در ادبیات اسلامی و به‌ویژه ادب متعهد شیعه به الگویی برتر تبدیل شد

 

بایّ کتاب ام بایّه سنّه 

 

تری حبّهم عراً علیّ و تحسب

و من اکبر الاحداث کانت مصیبه

 

  علینا قتیل الدعیاء المحلّب

 

           قتیل بجنب الطفّ من آل هاشم          

 

  فیا لک لحماً لیس عنه مذبّب

ومنعفر الخدّین ما آل هاشم الا

 

حبّذا ذاک الجبین المترّب[1]

 

ترجمه: مرا دوست و پشتیبان و طرفداری جز آل احمد و مذهبی جز مذهب شیعه نیست. [براساس] کدامین کتاب و کدامین سنت دوستی آنان را از سوی من عار و ننگ می‌دانی (می‌پنداری)؟ و از بزرگ‌ترین حوادث مصیبتی بود که بر ما گذشت و آن پاره‌پاره شدن پیکر شهیدان ما به دست دشمنان بود پیکری از خاندان هاشم [بر خاک] کربلا افتاد که هیچ مدافع و پشتیبانی نداشت

 

گونه‌‌های آن [به خاک در غلتیده] از خاندان هاشم خاک‌آلود است آفرین بر آن پیشانی خاک‌آلود باد

 

دعبل نیز در قصیده تاییه خود استمرار و تداوم یاد شده را این‌گونه به تصویر می‌کشد:

 

ولو قلّدوا الموصی الیه امورها

 

لزمّت بمامون عن العثرات        

 

  فان جحدوا کان الغدیر شهیده

 

 و بدر و احد شامخ الهضبات

افاطم!لو خلت الحسین مجدّلاً

 

 و قد مات عطشانا بشطّ فرات        

 

 اذاً للطمت الخدّ فاطم عنده

 

 و اجریت دمع العین فی الوجنات

افاطم قومی یا ابنه الخیر و اندبی

 

نجوم سماوات بارض فلاه[2]

 

ترجمه: اگر زمام امر خلافت را به کسی که [پیامبر] وصیت و سفارش نموده بود واگذار می‌کردند بی‌گمان از لغزش‌ها در امام مانده بودند اگر [ولایت و خلافت] او را انکار کنند غدیر و بدر و احد با تپه ‌های بلند  ،شاهدان او هستند. ای فاطمه اگر گمان می‌کردی روزی حسین تو در کنار شط فرات افتاده بر خاک و تشنه جان خواهد داد بر چهره سیلی می‌نواختی  (گونه‌ ها را خراش می‌دادی) و سیلاب اشک بر گونه‌ ها جاری می‌ساختی. ای فاطمه‌ای دختر بهترین آفریده‌ ی خدا برخیز و بر اختران [سوخته‌ ی] آسمان [نبوت و امامت] که بر پهنه‌ ی بیابان خشک و سوزان فروافتاده‌ اند مویه کن.

 

2-1-3. ظلم ستیزی و عدالت محوری:

 

انعکاس روحیه‌ ی پایداری و مقاومت در برابر ستمگران و گرایش به عدالت و برابری از بنیان‌های همیشگی شعر عاشورایی شمرده می‌شود:

 

الم یحزنک انّ بنی زیاد اصابوا

 

بالتّراب بنی النّبیّ

 

و انّ بنی الحصان یمرّ فیهم

 

 علانیه سیوف بنی البغیّ[3]

 

ترجمه: آیا از اینکه فرزندان زیاد فرزندان پیامبر را به خاک نشاندند و چنین ناپاک‌زادگان آشکارا بر آن پاک‌ نژاد شمشیر کشیدند تو را اندوهگین ساخته است؟

 

یا ابن رومی در قصیده‌ ی جیمیه‌ ی خود بتعیض و بی‌عدالتی موجود میان فرزندان و وابستگان اهل‌بیت (ع) و امویان را به زیبایی توصیف می‌نماید:

 

افی الحقّ یمسوا خماصاً

 

و انتم یکاد اخوکم بطنه یتبعّج         

 

    تمشّون مختالین فی حجراتکم

 

 ثقال الخطا اکفا لکم تترجرج

ولیدهم بادی الطّوی و ولیدکم

 

من الرّیف ریّان العظام خدلّج[4]

 

 

 

ترجمه: آیا حق و انصاف است که آن‌ها با شکم‌گرسنه شب را به‌روز آورند اما کسان و نزدیکان شما کم مانده است از سیری بترکند؟شما در میان خانه‌ ها و اتاق‌هایتان متکبرانه  گام برمی‌دارید و از شدت فربهی پاها را سنگین برمی‌دارید و نسیم نگاهتان به هنگام راه رفتن بالا و پایین می‌رود ،کودکان آن‌ها از گرسنگی شکم تهی و فرزندان شما دارای استخوان‌های نیرومند و پرگوشت باشند.

 

3-1-3. تصویرسازی پویا و اثرگذار از مفاهیم آیینی جهاد و شهادت:

 

سفیان بن مصعب عبدی کوفی از شاعران متعهد شیعه در قرن دوم هجری چنین سروده است؟

 

لقد هدّرنی رزء آل محمّد

 

 و تلک الرّزایا و الخطوب عظام    

 

  و ابکت عیونی بالفرات مصارع

 

 لآل النّبیّ المصطفی و عظام[5]

 

ترجمه: مصیبت خاندان پیامبر [همه‌ ی ارکان] وجودم را به لرزه درآورد و این مصیبت‌ها بسیار بزرگ است چشم‌های من در کنار فرات برای پیکرهای به خون غلتیده‌ ی بزرگان خاندان پیامبر برگزیده سرشک بارید.

 

مصور نمری در بیانی شورانگیز شهادت جان‌گداز فرزندان پیامبر و آروزی حضور خود در عرصه‌ ی جهاد مقدس ایشان را این‌گونه به تصویر می‌کشد:

 

وقد شرقت رماح بنی زیاد

 

بریّ من دماء بنی الرّسول          

 

برئنا یا رسول الله ممّن

 

 اصابک بالاذاه و بالذّحول

الا لیتنی وصلت یمینی

 

 هناک بقائم السّیف الصّیقل     

 

   فجدت علی السّیوف بحرّ وجهی

 

 ولم اخذل بنیک مع الخذول[6]

 

ترجمه: نیزه‌ های فرزندان زیاد (طرفداران او) از خون فرزندان پیامبر سیراب شدند ای پیامبر خدا از همه‌ ی کسانی که تو را [یا این جنایت] آزردند و به دشمنی تو برخاستند بیزاری می‌جوییم ای‌کاش من در آنجا بودم و قبضه‌ ی شمشیر تیز و بران را [در یاری تو و فرزندانت] به دست می‌گرفتم و گرمای چهره برافروخته‌ام را به شمشیرها می‌بخشیدم [تا با حرارت بیشتر در نبرد شرکت جویند] و با گروه خوارکنندگان در عمل [زشت] خوار کردن فرزندان تو همراهی نمی‌کردم.

 

4-1-3. حق‌گرایی به‌جای مصلحت طلبی:

 

کمیت در قصیده‌ای از هاشمیات خود بی‌باکانه با گرایش به‌حق و دوری از مصلحت طلبی چهره‌ ی زشت غاصبان خلافت و نیز رفتار ددمنشانه‌ ی بنی‌امیه را برملا می‌سازد.

 

فلم ابلغ بها لعناً و لکن

 

 اساء بذاک اوّلهم صنیعا             

 

      فصار بذاک اقربهم لعدل

 

 الی جور واحفظهم مضیعا

اضاعوا امر قائدهم فضلّوا

 

واقومهم لدی الحدثان ذریعا     

 

      تناسوا حقّه و بغوا علیه

 

بلاتره و کان لهم قریعا

فقل لبنی امیّه حیث حلّوا 

 

وان خفت المهنّد و القطیعا[7]

 

ترجمه: من به آن‌ها لعنت نمی‌‌فرستم اما نخستین ایشان کاری زشت پیشه ساخت (انجام داد) و با این کار دومین نفر هم که از دیگران به عدل و داد و پاسداری [از حریم آن] نزدیک‌تر می‌نمود ستمکار شد اینان فرمان پیشوای خود را که در رویدادهای روزگار از همه استوارتر و پای مردتر بود تبه ساختند و به گمراهی درافتادند حق او را فراموش کردند و بر او ستم روا داشتند با اینکه وی هیچ گناهی نکرده بود و سرور ایشان بود به بنی‌امیه در هر جا که فرود آمدند بگو اگرچه از شمشیر برکشیدن یا راندن آن‌ها هراسان و بیمناک باشی.

 

5-1-3. اشاره و استدلال به وقایع و رخدادهای مسلم تاریخ اسلام:

 

شاعران عاشورایی با تسلط کامل بر رخدادهای مهم تاریخ اسلام هنرمندانه از آن در راه اثبات فضایل اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) بهره برده‌اند:

 

وَ رَدَّم ابوَاب الذین بَنی لَهُم            بُیُوتا سِوَی ابوَابه لَم یَرَدَّم[8]

 

ترجمه: جز در خانه‌ ی او (حضرت فاطمه (س)) درهای خانه‌های آن‌ها را که به مسجد گشوده می‌شد بست (مسدود نمود).

 

6-1-3. زمان شکنی و فرازمانی بودن در توصیف رخدادها و جهت‌گیری مضامین شعر حماسی – آیینی شیعه (همان شکل تحول یافته‌ی رثا) به سبب مطرح ساختن ارزش‌های عام و فراگیر انسانی همچون عدالت محوری و ستم ستیزی و تبلیغ و  ترویج آرمان‌ها و آموزه‌ های شاخص شیعه مانند امامت غدیر انتظار و جهاد و شهادت در ادبیات اسلامی و به‌ویژه ادب متعهد شیعه به الگویی برتر تبدیل شد و یک پدیده‌ ی در زمانی (محدود به زمان خاص) بیرون آمد و با تعمیم و گسترش ،گونه ‌ای بی‌زمانی یا فرازمانی در آن لحاظ شد. نمونه‌های یاد شده همه به‌نوعی از این ویژگی برخوردار هستند.

 

سید حمیری درباره ‌ی ستایش همیشگی اهل‌بیت (ع) چنین سروده است.

 

فَقُلتُ دَعینی لَن اُحَبّر مِدحه                 لِغَیرهِم ماحجّ لله ارکَب[9]

 

ترجمه: پس گفتم مرا رها کنید تا آنگاه (مادام) که حاجیان راهی [زیارت] خانه‌ ی خدا هستند. جز به ستایش این خاندان سخن را نمی‌آرایم

 

و یا دعبل خزاعی بارش همیشگی اشک را از چشمان خود می‌خواهد و امید آن دارد که پس از پشت سر گذاشتن دوران طولانی ترس و سختی شفاعت ایشان نصیب او گردد:

 

فَیَاعَینُ بَکیهِم وجودی بِعَبَره                             فَقَد آن للتِّسکابِ و الهَمَلات

 

لَقَد خِفتُ فی الدُنیا و اَیّام سَعیها                       و انّی لارجُومِن بعد وفاتی[10]

 

ترجمه: ای چشم من [در غم آن عزیزان] بی‌دریغ و سخاوتمندانه گریه کن اکنون هنگام آن رسیده است که سیلاب‌ وار و پیوسته سرشک باری همواره در دنیا و در احاطه‌ ی روزهای سخت و دشوار آن [از دشمنان اهل‌بیت (ع)] بیمناک بوده‌ ام و اینک امید آن دارم تا پس از مرگ خود [در سایه‌ی شفاعت ایشان] آرامش و امنیت را دریابم.

 

7-1-3. تبیین و تبلیغ ارزش‌های ماندگار دینی و ترویج آرمان‌های انقلابی تشیع:

 

امربه‌معروف و نهی از منکر حریت و آزادگی ایثار و فداکاری وفا و جوانمردی صبر و شکیبایی ارزش‌هایی بودند که با قیام عاشورایی جان دوباره گرفتند و با تأثیر در شعر عاشورایی به آن غنا و تازگی و طراوت بخشیدند. نمونه‌ های پیشین و نیز سراسر میمیه‌ی کمیت و تاییه‌ی دعبل و جیمیه‌ی ابن رومی و دیگر سروده‌های عاشورایی در شعر عربی آکنده از این تصویرسازی‌های درخشان و اثرگذار است.

 

دعبل این‌گونه دلیل غصب خلافت از سوی سران ستم و شیوه‌ی در امان ماندن این لغزش را به تصویر می‌کشد.

 

و مَا سَهلَت تِلک المَذاهِب فیهِم               عَلَی الناس الا بَیعَهُ الفَلَنَاتِ

 

و لو قَلدُوا المُوصَی الیه امورها                 لُزُمت بِمامُون علی العَثَرَاتِ[11]

 

ترجمه: آنچه آن روش‌ها و شیوه‌ ها را از سوی ایشان در میان مردم آسان ساخت تنها آن بیعت ناگهانی و شتاب‌زده بود اگر زمام امور را به وصی و سفارش شده‌ی به آن (علی (ع)) می‌سپردند کارها سامان می‌گرفت و از لغزش در امان می‌ماند.

 

4. کلمه و کلام در شعر عاشورایی و زبان و ساختار این شعر

 

کلمه و واژه در فرهنگ وحی نه یک واحد زبانی صرف که مظهر تجلی اسماء و صفات الهی و واسطه‌ اتصال عالم اصغر و عالم اکبر آینه‌ ی منعکس کننده‌ ی دوام فیض الهی و تداوم سریان زندگی و عشق در همه‌ ی پدیده‌ ها و موجودات هستی است کلمه‌ ی شعری در تجربه‌ ی شاعر شیعی از مرزهای عادی درمی‌گذرد و به همراه تصویر و موسیقی و خیال و عاطفه به دنیایی گام می‌نهد که با روایت پیمان ازلی ولی‌الله و قلب عالم امکان رایحه‌‌ ی ماورایی می‌یابد و زبان و کلام شعر متعهد شیعه را با ساختار لفظی و معنوی خاص در مسیر راستین خود قرار می‌دهد از این پس شعر شیعه با تصویر حماسه‌ ی عاشورایی کمال می‌یابد و به سبب زبان و قالب ویژه ارزش‌های والا و درون‌مایه‌های اعتقادی را با شور و عاطفه و اندوه و نیاز در هم می‌آمیزد و اسطوره‌ای بر گونه‌ ی حقایق می‌آفریند.

 

سنت شکنی در ساختار انقلاب در مضمون و درون‌مایه صدق عاطفه و شور درونی و هماهنگی کامل زبان تصویری با درون‌مایه‌ها از ویژگی‌های برجسته در عرصه‌ ی زبان و ساختار شعر عاشورایی به شمار می‌رود مصادیق و موارد انقلاب و نوآوری در مضمون در بخش بررسی درون‌مایه‌های نوین شعر حماسی – آیینی عاشورایی گذشت.

 

سنت شکنی در ساختار

 

کمیت در قصیده میمیه و باییه‌ی خود سال‌ها پیش از ابونواس – شاعر نوآور عصر عباسی اول – با عدول از یاد اطلال و دمن و سرای محبوب و بادیه و صحرا به ساختار شکنی در قصیده‌ ی کهن عربی پرداخت.

 

مَن لِقَب مُتیمٍ مُستَهَامٍ                   غَیرَ مَا صَبوَهِ وَ لَا احلامِ[12]

 

ترجمه: چه کسی به فریاد دل‌شیفته ی مشتاقی می‌رسد که نه به دنبال میل و هوا می‌گردد و نه در پی آرزوست؟

 

و نیز:

 

طَرِبتُ و ما شَوقا الی البیضِ اطرَبُ            وَ لَا لَعِبا منی و ذوالشّیب یَلغَب[13]

 

ترجمه: با شور و اشتیاق آمدم اما نه برای خوب‌رویان سپید اندام آیا سالخورده‌ ای چون من به بازی و سرگرمی مشغول می‌گردد.

 

در واقع مقدمه‌ ی قصاید او فاقد گریه بر ویرانه‌ هاست و تخلصی آغازین به موضوع اصلی قصیده به شمار می‌رود این رویکرد در آغاز بسیاری از اشعار عاشورایی دوره‌ های بعد نیز به چشم می‌خورد.

 

2-4. صدق عاطفه و شور درونی

 

صدق عاطفه و شور درونی به عنوان یکی از خصایص ذاتی شعر حماسی آیینی عاشورایی به همراه ساختار لفظی و معنوی و درون‌مایه و مضامین منحصر به فرد آن شرر به خرمن جان عاشقان و مشتاقان حسینی (ع) می‌زند و با یادآوری سوز عطش در کنار فرات انتقام الهی و پیام خون شهیدان این شعر را با شور و شعور قرین می‌سازد. نمره ی این‌گونه صادقانه و عاشقانه عاطفه و شور درونی خوش را در توصیف رویداد جان‌گداز کربلا به تصویر می‌کشد.

 

مَتَی یَشفِیکَ دَمعُک مِن هَمُول                     و یَبرُدُ بِقَلبک مِن غَلیل

 

الا یا رب ذِی حُزن تَعَایَا                                   بِصَبرِ فَاستَرَاحَ الی العَوَیلِ

 

قتیل ما قتیل بنی زیاد                                  الا بِابی وَ اُمی مِن قَتیل[14]

 

ترجمه: چه هنگام اشک‌های به‌شدت ریزانت تو را شفا می‌بخشد و گرمای [داغ و رنج] قلب را سرد می‌سازد؟ هان چه‌بسا اندوهگین که از صبر و شکیبایی ناتوان گشته و با پناه بردن به گریه و شیون [بر تو] آرام و قرار می‌گیرد چه کشتگانی هستند آنان که [به تیغ جور] فرزندان زیاد روی در خاک کشیده‌ اند پدر و مادرم فدای این کشتگان باد.

 

3-4. هماهنگی کامل زبان تصویری (صور خیال) با درون‌مایه‌ها و مضامین شعری

 

این تلفیق و هماهنگی به‌گونه‌ای است که آرمان‌های ماندگار و اثرگذار اسلامی و انسانی و آموزه‌های خاص مکتب تشیع با حرکتی هدف‌دار نظام مستقل و سبک خاص شعر حماسی – آیینی عاشورایی را تحقق می‌بخشد. در نمونه‌ های یاد شده‌ ی شعر عربی به‌خوبی می‌توان این پدیده را دریافت و احساس نمود.

 

سید رضی در بخشی از مرثیه‌ ی سوزناک خود – قصیده‌ ی کربلا – مضامین ماندگار شکیبایی و پایداری مخلصانه و جهاد و شهادت عاشقانه را با توصیف صحنه‌ های به یادماندنی و اثرگذار به‌گونه‌ای هماهنگ در قالب تعابیر زیبا و بدیع شاعرانه و آکنده از صور خیال (تشبیه و استعاره) به تصویر می‌کشد تا آنجا که هیچ پیچیدگی بیانی و جدایی تکلف آمیزی میان مضمون و ساختار به حریم و ساحت شعری آن راه نمی‌یابد:

 

وضُیوف لِفَلَاه قَفِره                                    نَزَلُوا فیها علی غَیر قِرَی

 

لَم یَذُوقُوا المَاء حَتّی اجتَمَعُوا                بِحُدی السَّیف علی وَرِد الرَّدی

 

تَکسِف الشمس شموسا منهم                     لاتُدا نیَها ضیاءً وَ عُلا

 

و تَنُوشُ الوَحشُ من اجسادهم                   ارجُل السَّبق و ایمان الندی[15]

 

ترجمه: مهمانان صحرایی خشک که بی میهمانی در آن فرود آمدند آب ننوشیدند و با آوای شمشیر به‌سوی آبشخور مرگ رانده شدند. خورشید بدن‌هایی چون خورشید را می‌پوشاند که در علو و بلندمرتبگی و نور به پایه‌ ی آن نمی‌رسد وحوش (حیوانات وحشی) از اجساد مقدس آنان پاهای پیشگامی و دستان بخشندگی را به دندان می‌کشند (به نیش می‌گیرند)

 

 

 


[1] شبر، همان، ج 1، ص 181

[2] دعبل، 1998 م، ص 70-69

[3] همان، ص 163

[4] اصفهانی، [بی­تا]، ص 658-657

[5] شبر، همان، ج 1، ص 169

[6] همان، ص 211-210

[7] امینی، 1416 ق / 1995 م، ج 2، ص 181-180

[8] امینی، همان، ج 2 ص 195

[9] همان، ص 233

[10] دعبل، 1998 م، ص 45

[11] دعبل، همان، ص 39

[12] شبر، همان ص 183

[13] همان، ص 185

[14] همان، ص 185

[15] سید رضی، 1995 م، ج 1، ص 48