مقدمه
صحیفه سجادیه افزون بر محتوای غنی خویش که نتیجه ارتباط انسان کامل با پروردگارش است، چینشی اعجابانگیز دارد. چینشی که نه نتیجه تشکیل خانواده حدیث بلکه حاصل تنزیل علمی از مقام معصوم دربند الفاظ بوده و هر موضوعی ازجمله توحید را بهگونهای متمایز و فرزانه آشکار نموده است. توحید بالاترین درجه معرفت به خدا و اطاعت اوست (کلینی، کافی، 1407: 140). کمال معرفت به پروردگار نهفقط در دایره محدود تصورات ذهنی بلکه در تکاپوی زندگی به دست میآید. خداشناسی از موضوعاتی است که سراسر صحیفه از آن عطرآگین شده است. برخی تا حدودی این مسئله را موردتوجه قرار داده و گفتهاند:
هدف امام (سجاد)، از طرح مفهوم خداخواهی که از مبانی تربیتی در اسلام بهحساب میآید، توجه دادن انسانها به فطرت خداجویشان است، این گرایش از طریق توجه دادن انسان به خدا، در اصلاح رفتارهای وی تأثیرگذار است. انسان خداجو به خاطر فطرت خداخواهیاش همیشه خدا را در نظر دارد و در اثر همین توجه، آلوده به گناه و معصیت خدا نمیشود و رفتارهایش با نیت خالص و در جهت تقرب به خدا انجام میپذیرد (ابراهیمی فر، مبانی، اصول، روشها و اهدافتربیتی در صحیفه سجادیه، 1381: 31)
بیان فوق هرچند در ظاهر با تعبیر خداجویی، از معرفت توحیدی فاصله گرفته است، اما حقیقت این است که ارتباط فطری با خداوند، موجب تقویت عقیده و بینش به توحید شده و آثار اعتقاد به خدا را در زندگی هویدا خواهد ساخت. بهتبع ارتباط تنگاتنگ خداجویی و ایمان به خدا، اراده و خواستن خدا، ایمان را به وجود میآورد. چنین ارتباطی در معنای لغوی ایمان نیز وجود دارد.ایمان، مصدر «آمن» دارای دو گوهر معنایی نزدیک به هم است: یکی آرامش و اطمینان در مقابل ترس از خیانت و دیگری به معنای تصدیق است (ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، 1404: 1/ 133). از این روایمان به کسی، به معنای تصدیق او و اطمینان بخشیدن به اوست ازاینجهت که ایمان آورنده، او را تکذیب و مخالفت نخواهد کرد.
جامعیت صحیفه به مثابت نمود اندیشه دینی، بهگونهای است که در لابهلای گفتوگوی عاشقانه و حاضرانه با معشوق، حوزههای سهگانه شخصیت انسان را در چینشی دلنشین و روانشناسانه درج کرده و ساحت شناختی، عاطفی و رفتاری نیایشگر را در مسیر توحید و تقویت ایمان همسو نموده است. عاطفه و شناخت، دو رکنی هستند که در یکدیگر تأثیر متقابل دارند؛ شناخت، امری حقیقی و عاطفه، امری هیجانی هست، حالتهای عاطفی بر یادآوری، ادراک، تعبیر و تفسیر افراد از موقعیتها و رفتارهای گسترده بین فردی تأثیر میگذارند (حقانی، نقش عاطفه در ایمان، 1391: 91) همانطور که در موضوع ایمان، سه بعد اساسی «ترس از خدا»، «نیاز به خدا» و «محبت خدا» در رابطه انسان باخدا دخالت دارند (مظاهری، مثلث ایمان الگوی ابعادی رابطه انسان با خانواده، 1390: 107)، به نظر میرسد امام سجاد (ع) بهعنوان مربی توحید، به ترتیب خاصی، روح ایمان نیایشگر را به نقطه مطلوب خویش رسانده است. در نوشتار حاضر تلاش شده با گذر از ساحت شناختی، به ساحت عاطفی دعا و نیز با تحلیل رابطه انسان باخدا در سه دعای اول، سیزدهم و بیست و هشتم، بازتاب ارتباط حاضرانه (دعا)، در تقویت ایمان و معرفت توحیدی، بررسی و بیان گردد.
بازتاب حضور محمود
امام سجاد (ع) در دعای اول صحیفه، محتوایی از جنس شناختی را در قالبی از سنخ عاطفی ریخته و حمد و ستایش را در سه عنوان کلی سامان داده است. ابتدا به یادآوری صفات و افعال ویژهای از خداوند و سپس تقدیس او به جهت نعمتهای یگانهای که به بشر داده و غالباً انسان به نعمت بودن آنها توجه ندارد پرداخته و درنهایت، برجستهترین میزانی که بشر ممکن است معبود خویش را بستاید به زبان جاری ساخته است. اهمیت این مرحله از آن حیث است که انسان از درون بهصورت هیجانانگیزی شیفته کمالات بوده و اعتراف به صفات منحصربهفرد خالق هستی، واکنشهای محبتی و سپس شناختی در او به وجود میآورد. ازآنجاکه برای تقویت ایمان باید از دو عامل «علم و بینش» و «تسلیم و خضوع قلبی و گرایش» بهره جست (محمدخانی، نقش علم وایمان در خودسازی از دیدگاه قرآن، 1393: 179) و توحید وقتی در زندگی تأثیر رفتاری خواهد داشت که در کنار شناخت و محبت، بعدی به نام «بیم» نیز حاضر باشد، ازاینرو شاهیر «چرخش هماهنگی میان عشقورزی و ترس» در دعای اول هستیم.این چرخش، در ضمن تحلیل برخی فرازهای دعای اول، نمایان خواهد شد.
الف) تقدیس صفات و افعال ویژه خداوند
- اولی و اخرى بودن خداوند:[1] در روایات توحیدی، شاهد نفی هرگونه مکان و زمانی از خداوند هستیم (ابنبابویه، التوحید، 1398: 175)[2]؛ حالآنکه در این فراز امام فرموده حمد مخصوص خدایی است که اول بوده بدون اینکه اولی قبلش باشد و آخر است بدون اینکه بعدی داشته باشد. هرچند خالی بودن خداوند تبارکوتعالی از زمان، واقعیتی بدیهی است اما ناسازگار با این فراز از صحیفه هم نیست. نگاهی دیدهورانه در فراز اول دعای حمد تا حدودی خاستگاه توحیدی این سخن را آشکار مینماید: اندک تأملی در اینکه «تحسین و حمد و بزرگداشت برای چه کسی به کار میرود؟» اهل ذوق و فکر را به این پاسخ میرساند که: تکریم و بزرگداشت قهرمانان، برترینها و اولینها در هر رشته و زمینه از علوم و فنون، در نهاد آدمی نهفته و یادکرد از این افراد و اعمال، هماره با حسن سپاس و تحسین همراه بوده است. نگارش دو کتاب الاوائل در قرن دوم هجری و کتاب گینس در نیمه قرن بیستم میلادی و کاربرد امروزی آن یعنی «رکورد» نشان از اهمیت این مسئله برای بشر دارد (روحاللهی امینی، نگاهی تطبیقی به کتاب الاوئل و کتاب گینس، نخستینها و ترینها، 1394: 21/ 89). این در حالی است که هر یک از این اولینها، قبلش اول دیگری بوده که مانع از اختصاص تمام تحسین و سپاس به اوست اما خداوند قبلش اولی نبوده! در تعبیر «آخر بدون آخرى بعدش» نیز این امتیاز تحسینبرانگیز وجود داشته است.اینکه «هرکسی آرزو دارد تمام دارایی خود را بدهد تا یک ساعت یا یک روز یا یک ماه بیشتر در دنیا بماند» حقیقتی است که ریشه در نهاد آدمی و میل او به جاودانگی دارد؛ اما همه میروند و بعدشان دیگری است؛ و بهجز خداوند که بعدی ندارد.
باور و اعتراف به «اولی که ماقبلش اولی نبوده و آخری که مابعدش آخری نیست» تحسینی زائدالوصف به دنبال داشته و بهتبع آن، انسان مجذوب پروردگار خویش شده و ارتباطی توحیدی و با او برقرار میکند بهگونهای که جز او را شایسته چنین مقامی نمییابد.
-یگانه در آفرینش: اقرار به توانایی خداوند در خلقت اولینها بهگونهای که شبیه و نمونهای پیش روی او نبوده، گامی فراتر از فراز اول بوده و شیفتگی انسان را دوچندان میکند.
«به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بیآنکه از روی مثال و نمونهای باشد (چون همیشه خداوند بوده و دیگری جز او نبوده که نمونه به ازدستداده باشد)» (فیض الاسلام، ترجمه صحیفه سجادیه، 1376: 29).
- توانای محبوب: نیایشگر درحرکت خود بهسوی دایره معرفت توحیدی، گام دیگری برداشته و تعادلی میان قدرت باری و شیفتگی به او در خویش به وجود میآورد؛ محبت و شیفتگی به خالقی یگانه، وقتی به قدرت و اراده خداوند افزوده گردد، موجب شکوفا شدن استعدادی دیگر در نهاد آدمی به نام تسلیم قدرت برتر بودن میشود.
«ازآنجاکه خداوند، همهچیز به دست و بهسوی اوست، مخلوقاتش را درراه اراده و خواست خویشتن روان گردانید و درراه محبت و دوستی به خود برانگیخت. این قدرت و محبت فطری خداوند بهگونهای است که (باوجود اختیار) توانایی ندارند آنچه را او جلو انداخته عقب بیندازند و نمیتوانند آنچه را موخرکرده جلو بیندازند» (همان، فراز چهارم).
- رازقی دوستداشتنی: تقدیس خداوند در صفت رازقیت او گام پسینی است که در ادامه نیایش لازم است. ثبات یافتن روح توحیدی، نیازمند بازگشت مجدد به جنبه مودتی و محبتی خدا است بهگونهای که رزق و روزی انسان را به ارتباط با او گره میزند:
«از رزقی که عطا فرموده هر جانداری را روزی معلومی قرار داده است. به هر کس از آنان فراخی و فراوانی داده کاهندهای نمیکاهد و هر که را کاسته افزایندهای نمیافزاید» (همان، فراز پنجم).
- حضوری پا بهپای تقدیر: فراز پنجم دعا نیز از مظاهر دیگر جنبه اقتدار توحیدی است. خداوند با تعیین اجل برای زندگی دنیوی هر فرد و در جهل قرار دادن او نسبت به زمانش، ضمن زمینهسازی برای روز حساب، لحظهلحظه حیات بشر را آمیخته با حس حضور پروردگارش ساخته و فراتر از آموزههای نظری، نیایشگر را به توحید حقیقی نزدیک میکند (همان)[3].
ب. تقدیس نعمتهای ویژه خداوند
نعمتهای خداوند غیرقابلشمارش بوده و نیازمند آگاهی از آنهاست؛ اما آب جیحون را اگر نتوان کشید هم بهقدر تشنگی باید چشید (مولوی، مثنوی مولوی، بیتا: 66)؛ امام سجاد (ع) متناسب با توحید، به برخی از نعمتهای ویژه خداوند اشارهکرده است. اهمیت توجه به این نعمتها از یکسو به دلیل غفلت عمومی است که نسبت به نعمت بودن آنها وجود دارد و از سوی دیگر به دلیل تأثیری است که ارتباط توحیدی عبد با پروردگارش خواهد داشت. این نعمتها عبارتاند از:
- آگاهی از لزوم حمد، مرز انسانیت
فراز هشتم و نهم، در وصف لطفی خاص از الطاف پروردگار، به نام امر به شکر نعمتها میباشد. انسانیت انسان وامدار سپاسگزاری از نعمتهای خداوند، است.این نعمت ویژه، نیاز فطری بشر بوده و لازم بوده خداوند بشر را به آن ملزم کند و الا سبب واژگونسازی انسان از مرز انسانیت به مرز بهیمیت میگردد. گویی یکی از فصلهای ممیز انسان از حیوان تقدیس و سپاسگزاری است.
«و سپاس خدای را که اگر بندگانش را از شناختن سپاسگزاری خود بر نعمتهای پیدرپی که بهایشان داده و بخششهای پیوسته که برای آنها تمام گردانیده بازمیداشت (امر نفرموده بود که شکر نعمتهایش بهجا آورند) هرآینه نعمتهایش را صرف نموده او را سپاس نمیگزاردند و در روزی که عطا فرموده فراخی مییافتند و شکرش بهجا نمیآوردند و اگر چنین میبودند (شکر نمیکردند) از حدود انسانیت به مرز بهیمیت (چارپایان که مرتبه بیخردی است) روی میآوردند» (فیض الاسلام، ترجمه صحیفه سجادیه، 1376: فراز هشتم و نهم).
- راهیابی به توحید و دوری از تردید
از دیگر نعمتهایی که باید خداوند را تقدیس کرد نعمت هدایت و دوری از گمراهی است:
«و سپاس خدای را که با آفرینش آسمانها و زمین و آنچه در آنها است و فرستادن کتابها و پیغمبران و نصب ائمه معصومین (ع ) خویشتن را (وجود، علم، قدرت و حکمتش را) به ما شناساند و شکر و سپاس (از نعمتهای) خود را به ما الهام نمود و درهای علم به ربوبیت و پروردگاریش را بر ما گشود (ائمه معصومین - ع - را راهنمایان ما گردانید تا بهوسیله آنان به شهر علم رسیده خدا را بشناسیم) و بر اخلاص (بیریا و خودنمایی) در توحید و یگانگیاش راهنماییمان فرمود و از عدول و کجروی و شک و دودلی در امر خود (معرفت ذات و صفات یا دین و احکامش) دورمان ساخت (همان، فراز دهم)».
امام سجاد (ع) پیش از شمارش سایر نعمتها، به تأثیر سپاسگزاری در دنیا و آخرت پرداخته و انگیزه مخاطب را برانگیخته است: پیشی گرفتن از دیگران بهسوی خشنودی خداوند؛ برداشتن و سختی و ترس قبر و برزخ؛ آبرومند ساختن جایگاه انسان در قیامت؛ این سپاس در روز قیامت موجب چشمروشنی و روسفیدی نیایشگر و رهایی از آتش دردناک و همراهی با فرشتگان و پیامبران است (همان، فراز یازدهم تا شانزدهم).
سایر نعمتهایی که دراینارتباط حاضرانه برشمرده شده عبارتاند از:
- نعمت احسن المخلوقین بودن انسان و روزی پاک دادن به او (همان، فراز هفدهم)؛
- نعمت برتری انسان و تسلط انسان بر سایر موجودات (همان، فراز هجدهم)؛
- نعمت وابسته نکردن انسان به غیر خداوند (همان، فراز نوزدهم)؛
- نعمت بدن متعادل و حکیمانه و روح حیات و زندگی (همان، فراز بیستم)؛
- نعمت آزمایش انسان در اطاعت و شکر (همان، فراز بیست و یکم)؛
- نعمت فرصت دادن و تعجیل نکردن در عقاب (رفتار کریمانه و حلیمانه با بندگان) (همان، فراز بیست و دوم)؛
- نعمت توبه کردن و روش خاص توبه که مختص امت پیامبر خاتم است (فراز بیست و دوم)؛
به زیبایی توبه را یکی از نعمتهای خاص معرفی کرده است بهطوریکه اگر نعمتی جز آن نباشد برای بالاترین تقدیسها کافی است: «و سپاس خدای را که ما را به (حقیقت) توبه و بازگشت (از گناه) راهنمایی نمود، توبهای که آن را نیافتهایم جز به فضل و احسان او، پس اگر از فضل و بخشش او جز همان (نعمت) توبه را به شمار نیاوریم نعمت او در حق ما نیکو و احسانش درباره ما بزرگ و فضلش بر ما عظیم میباشد (توبه گناهان را میبرد و زشتیها را میشوید و خدا را خشنود میگرداند، ...) این در حالی است که روش او در توبه برای پیشینیان (بنیاسرائیل) چنین نبوده (سنت و روش خدای تعالی در توبه برای بنیاسرائیل کشتن یکدیگر بوده، نه پشیمانی....) (همان، فراز بیست و دوم)».
نعمت آسانگیری و برداشتن تکالیف سخت؛ و آنچه به آن توانایی نداریم از ما برداشته و به ما جز به آنچه طاقت داریم تکلیف نفرموده و جز کار آسان از ما نخواسته (چنانکه در قرآن کریم «سوره 22 آیه 78» فرموده: «وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ» یعنی و خدا بر شما در دین تنگی و رنج قرار نداده است) و برای هیچیک از ما برهان و بهانهای جا نگذاشته (چنانکه حضرت صادق (ع) فرموده: هرگاه در همهچیزها بنگری کسی را در تنگی و سختی نمییابی و کسی را نمییابی جز آنکه خدا را بر او حجت و برهانی است و به کمتر از طاقتشان امر و فرمان داده و آنچه به مردم امر شده طاقت آن رادارند و هر چه طاقت و تواناییاش را ندارند از آنها برداشتهشده ولی نیکی در مردم نیست «تا این حقایق را بفهمند») (همان، فراز بیست و سوم).
وانگهی، اهمیت این نعمتها، وقتی به هر یک با دیدی ژرف و روانشناسانه پرداخته شود. دو برابر میشود نعمتهایی که هر یک به تنهایی اکسیری عجیب در دگرگونی بشر و حرکت او بهسوی خدایی شدن است. ازجمله نعمت توبه، وقتی اندک تأملی در فرض فقدان آن صورت گیرد، قلم در ستایش این نعمت بهسختی میافتد:
«توبه یکی از مشخصات انسان نسبت به حیوانات است. انسان به قول برخی از شاعران، طرفه معجونی است که همه خصائص در وجود او جمع است. انسان گنهکار آن انسانی است که حیوان وجودش بر او مسلط است. یک فرشتگانی، یک قوای عالی هم در وجود او محبوس و گفتار هستند. تو به یعنی قیام درونی؛ اینکه مقامات عالی وجود انسان علیه مقامات دانی وجود او که زمام امور این کشور داخلی را در دست گرفتهاند یکدفعه انقلاب میکنند همه اینها را به زندان انداخته و خود زمام امور را به دست میگیرند (مطهری، آزادی، 1387: 114-116)».
این فقط برشی از یک جنبه توبه بود، جنبههای دیگر توبه، هر یکبر جای خود نیاز به بررسی دارد. بهطور مثال کافی است به این سوال بخواهیم پاسخ دهیم که اگر انسان بخواهد رنگ خدایی یافته و چون خداوند تبارکوتعالی، این ویژگی توبه پذیری را در تعاملش با زیردستانش زنده کند، آیا ممکن است؟ اگر رد تکهای از آن را هدف گیرد، چه پیشنیازهایی لازم است؟ همین دقت در مورد نعمت آسانگیری و ... جاری است. گفتوگو با یاری مهربان و برشمردن این نعمتها، ایمان را در قالب دعایی از دل عصمت به اوج میرساند.
بازتاب حضور برآورنده حاجات
نگارش تالیفات تودهوار دانشیان علم کلام با رویکرد نظری به توحید، موجب شده تا بسیاری از گوهرهای گرانها که در راس آنها صحیفه سجادیه است از دیده جویندگان علم پنهان بماند. پیشوایان بزرگ شیعه، برای هدایت جامعه علاوه بر پاسخ به شبهات از طریق مباحث نظری، به دنبال تقویت معرفت توحیدی از راه «مواجهه عملی و ارتباط باخدا» بودهاند. دعای سیزدهم صحیفه سجادیه از دیگر مواردی است که میتوان این نگاه توحیدی را در آن جستجو کرد. در معنای کانونی این دعا، خداوند تنها برآوردهکننده حاجات معرفیشده است.این ویژگی خداوند و نیاز فطری بشر در پیجویی رفع حاجات خویش است. ارتباط رودررو با موجودی که برآورده شدن تمام حاجات به دست اوست، سبب درونی سازی توحید و تقویت ایمان فرد نیایشگر است.
در علم کلام، این ویژگی تحت عنوان «بینیازی خداوند و نیازمندی غیر خداوند» با رویکردی نظری مطرح گردیده است.
«واجبالوجود، عبارت است از موجودی که خودبهخود وجود داشته و نیازی به موجود دیگری نداشته باشد؛ طبعاً چنین موجودی ازلی و ابدی خواهد بود زیرا معدوم بودن چیزی در یک زمان، نشانه این است که وجودش از خودش نیست و برای وجود یافتن نیاز به موجود دیگری دارد. ممکنالوجود، عبارت است موجودی که خودبهخود وجود ندارد و تحققش منوط به موجود دیگری است» (مصباح یزدی، آموزش عقاید، 1377: 57).
بیان فوق، پاسخگوی برخی شبهات بوده و بر اساس استدلالهای ذهنی، واجبالوجود بودن و خداوند ثابت میشود. ضرورت چنین استدلالهایی که موانع ایمان را برمیچیند بر کسی پوشیده نیست، اما در تقویت توحید و روحیه خدامحوری در زندگی بشر، باید پا را فراتر نهاده و با رویکردی حاضرانه به موضوع توحید پرداخت.
در روایات اهلبیت (ع) نیز در بیان معنای واقعی الله به «یافتن خدا و حضور در نزد او هنگام انقطاع تمام اسباب» استناد شده است (ابنبابویه، التوحید، 1398: 231)[4]. مناجات سیزدهم صحیفه، در تبیین غنای الهی، بهصرف ویژگی «غنی بودن خداوند» اکتفا نکرده و ارتباط رودررو با خداوند در ضمن همنشینی واژگان دعا با دو صفت «واسع» و «کریم» از پروردگار به تصویر کشیده شده است (صحیفه، دعای سیزدهم، فراز بیست و چهارم). این همنشینی، نشان از ارتباط وثیق این دو صفت با نگاه فطرى و مواجهه حاضرانه با خداوند غنی دارد. چینش آگاهانه و تربیتی فرازهای دعا، چراغ راه زندگی هر جوینده حقی است که خاموشی آن در هر ساعتی از عمر، نگرانی و ترس از تاریکیهای دنیا را به دنبال دارد:
- مرجع حاجتها: نیازمندی مخلوقات به خداوند بهگونهای است که واسطههای ظاهری در نظام اسباب و مسببات، خود محتاج وجود هستیبخش یگانه بینیاز عالم هستند. لذا بازگشت همه حاجتها به خداوند بوده و آوردن حاجت نزد خداوند وصول به مطلوب و بردن حاجت به نزد غیر او محرومیت است (صحیفه سجادیه، 1376: 69)[5].
زیبایی یار در دستگیری بندگان: یگانه بودن محبوب در دستگیری بندگان و رفع نیازهایشان وقتی رخ مینماید که در دعای سیزدهم، گام دوم برداشتهشده و از لطف معشوق در حین زدودن نیازهای بندگان، سخن به میان میآید: اوست تنها همدمی که کریمانه، نام معامله بر عطای خویش گذاشته لیک درازای مبیع، ثمنی، دریافت نمیکند. آنجا که به بندهاش عطا میکند منت نمیگذارد. همه بهوسیله او، از دیگران بینیاز میشوند اما بهوسیله دیگران از او بینیاز نمیگردند. همه به او و لطفش رغبت دارند اما کسی نمیتواند از او رویگردان باشد. برآورده کردن درخواستهای بندگان خزانش را خالی نمیکند. وسایل، حکمتهای او را تغییر نمیدهد؛ در بخششهای غیر او، وسایل و ابزارها، حکمتها را متبدل میکند؛ اما یگانگی او در این است که وقتی بنده نیازمندش با کار و تلاش، از طریق وسایل و وسایط رزق و روزی را دریافت میکند، این وسایل، حکمت رزق خداوند را که به اهل ایمان و اطاعت چگونه دهد و به غیر چگونه دهد تغییر نمیدهد.این در حالی است که انسان وقتی برای کارش واسطه میگذارد بهمرورزمان، هدف اولیاش، فراموش میشود و حکمتهایش جایگزین پیداکرده و تغییر میکند و... (فیض الاسلام، فراز سوم و چهارم). در دیار غفلت، آنان که نیاز خویش را از سفره جو حقتعالی پی میگیرند، موفقان و پیروز شدگان و آنان که راه را گمکرده و دست به دامان نیازمندان بهظاهر متمکن، میشوند به نومیدی گراییده و سزاوار نیافتن احسان از مالک حقیقی هستی میگردند (همان، فراز سیزدهم و چهاردهم).
- اعلام احتیاج به خداوند حاضر: گام سوم، اعلام نیاز به خداوند و وسوسه دانستن «اصرار نفس در پیجویی حاجتها از غیر او» است. در این هنگام نیز، تنها راه نجات از چنین وسوسهای، به یکی یکدانه عالم و فضل او بازگشته و نیازمند توبیخ نفس و توجه با رغبت و امید و یقین به یکتای هستی است. پایان این درس، دعای قطعى الاستجابه یعنی صلوات بر محمد و آل محمد است (همان، فراز پانزدهم تا بیست و دوم).
چه بسیار است فاصله استدلالهای نظری صحیح فلسفی بر غنای حقتعالی با آنچه از الگوی نیایش بیان شد. در رویکرد نظری غنای الهی چنین است:
«امکان فقری، عین همان احتیاج و فقری است که در ذات معلول جای دارد و چون ذات معلول، هنگامیکه به وجود و هستی آن نظر میشود، چیزی جز وجود نیست و ثبوت وجود برای آن ضروری است، پس امکان فقری برخلاف امکان ماهوی، مقتضی سلب ضرورت دو طرف هستی و نیستی نیست بلکه عین ضرورت هستی است. با تبیین امکان فقرى، وجود و ایجاد، وجوب و ایجاب و حاجت و نیاز، اموری مغایر و ملازم با یکدیگر نیستند بلکه هستی و وجود معلول همان واقعیت واحدی است که عین فقر و نیاز به غیر و نفس افاضه و ایجاد و ایجاب است و چون وجود آن فقیرانه بوده و هستی آن جز پیوند و ربط به غیر، چیز دیگر نیست، وجوب و ضرورت آن نیز بالغیر است و برای چنین چیزی، ذات خالی از فقر و ربط متصور نیست» (جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، 1392: 185).
ضرورت رویکرد نظری به توحید، برای پاسخ به شبهات و آرامش ذهنی مسلمانان، در روایات اهلبیت (ع) قابلانکار نیست[6]. تاکید متن پیش رو بر رویکرد ارتباطی توحید در صحیفه، نشان و از آن دارد که علاوه بر رویکرد پراهمیت ذهنگرایانه، رویکرد حاضرانه لازم است تا فرد بتواند به و کمک آن ایمان خود را تقویت کرده و به تعبیری خدا را در زندگی خود بهعنوان غنی مطلق و خود را بهعنوان فقیر مطلق بیابد؛ چنانکه در روایات اهلبیت چنین معرفت و رویتی نسبت به خداوند و در زندگی، دیدن ایمانی تفسیر شده نه دیدن با چشم! (کلینی، کافی، 1407: 1/ 97). ازاینرو در آیات شریفه قرآن، آنچه با نگاه ذهنگرایانه محتاج تأویل است با نگاه ارتباط فطری و مواجهه حاضرانه با خداوند در زندگی، کاملا روشن و بینیاز از تأویل و تفسیر است.
امام سجاد (ع) برای ارتباط توحیدی با خداوند از جهتهای مختلفی به راز و نیاز پرداخته است. یکی ازاینجهتها که در دعای بیست و هشتم مورد توجه بوده است ارتباط باخدا در د هنگام حاجتها میباشد. انسان باایمان، در وقت حاجت و مشکل، از دیگران بریده و خداوند را تنها موثر میداند. در این دعا، به همان شکلی که در دعای قبل گذشت، ارتباطی حاضرانه با پروردگار برقرارشده که بهراحتی قابلتحلیل و تبیین است. آنچه در این دعا قابلتوجه بوده و وجه. دیگری از تفاوت دو رویکرد توحیدی را هویدا میکند تعبیر وحدانیت عددی است: «لَکَ - یَا إِلَهِی - وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ» (صحیفه، دعای بیست و هشتم، فراز دهم).این تعبیر امام سجاد (ع) به (لک وحدانیه العدد) در حالی است که سخن جد گرامی ایشان، حضرت على ظاهری عکس گونه داشته و فرمودهاند: «واحد لا بعدد» (سید رضی، نهجالبلاغه، 1414: 269): یعنی خداوند وجود بسیط محض و مطلق است و وحدت عددی ندارد. واحد عددی یعنی یگانهای که در کنار آن دومی قابلتصور باشد، مثل یگانه بودن خورشید یا ماه!اینها واحد عددی است که بسیط نیستند و ازاینرو تصور فرد دومی نیز قابلتصور است. ولی بسیط، فرض دومی ندارد. ذهن نمیتواند دو بسیط را تصور کند زیرا اگر غیر آن باشد نیستی است و اگر غیر آن نباشد همان اولی است لذا حضرت امیر (ع) فرموده « وَاحِدٍ لاَ بِعَدَدٍ».
مراجعه به شروح و ترجمههای صحیفه نشان از آن دارد که پیشفرض حاضر در ذهن صاحبان این نگاشتهها آن است که حرف امام سجاد (ع) همان حرف حضرت امیر (ع) است و فرموده امام سجاد (ع) را تمثیلی برای بیان یگانگی حضرت حق دانسته که بهصورت وحدت غیر عددی میباشد و مثل و مشابه ندارد. بهطور مثال فیض الاسلام در شرح این فراز آورده است:
مراد ازجمله « لَکَ یَا إِلَهِی وَحْدَانِیَّهُ الْعَدَدِ » وحده عددیه «یکی در برابر دو» نیست، چون خداوند متعال واحد حقیقی و منزه از واحد عددی است، بلکه مراد آن است که وحدتی که اعداد به آن نسبت داده و از آن ترکیب میشود و آن تحت عددی نیست «چون گفتهاند: بنای عدد از واحد است و واحد از عدد نیست، زیرا عدد بر واحد واقع نمیشود بلکه بر اثنین و دو، واقع میگردد» به غیر تو گفته نمیشود (فیض الاسلام، صحیفه سجادیه، 1376: 194).
این در حالی است که با تفکیک نگاه حاضرانه با نگاه ذهنگرایانه، حدس بر این است که حضرت علی (ع) در فضای شناخت ذهنی و مواجهه با شبهات ذهنی فرمودهاند: واحد بودن خداوند وحدت عددی نیست اما امام سجاد (ع) در مواجهه رودررو با خداوند در فضایی عمومی و بهدوراز مفاهیم فلسفی فرموده است: «در بین تمام آنچه به آن رو میآورند یکی یکدانه تو هستی و این وحدت عددی است یعنی در خارج از فضای ذهن، تنها کسی که همه به او رو میآورند فقط تو یکی هستی!» شاید بتوان معنای لاله الا الله و سوره قل هو الله احد را بر همین اساس معنا کرد و تفسیر آخرالزمانی از سوره توحید را همین رویکرد دانست (نه رویکرد فلسفی) چراکه در آخرالزمان که فقر معنوی وایمانی شدت یافته، این تفسیر از توحید، ایمان انسانها را بالا برده، داروی علاجکننده بشر است. چنانکه امام سجاد، هم سیاق با سایر ادعیه صحیفه در ارتباط حاضرانه با خداوند، فرازهایی از سوره توحید را بیان میدارند: «إِنَّکَ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ، الَّذِی لَمْ تَلِدْ وَ لَمْ تُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً أَحَدٌ» (صحیفه، دعای سی و پنجم).
این در حالی است که برخی شارحین کتاب کافی در ذیل روایت:
«... عن عاصم بن حمید، قال قال: سُئِلَ عَلِی بْنُ الحُسَینِ ـ عَلَیهِما السَّلام ـ عَنِ التَّوْحید، فَقالَ: إنَّ اللّه عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ یکُونُ فی آخِرِالزَّمانِ أَقْوامٌ مُتَعَمِّقُونَ، فَأَنْزَلَ اللّه تَعالی «قُلْ هُوَاللّه اَحَدٌ» وَ الآیاتِ مِنْ سُورَهِ الحَدیدِ إِلی قَوْلِه: «وَ هُوَ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» فَمَنْ رامَ وَراءَ ذلِکَ فَقَدْ هَلَک» (کلینی، کافی، 1407: 1 /91).
چنین تحلیل کردهاند: «مراد از متعمقین، کسانی هستند که در ذات خداوند تعمق کرده و مباحث معقول دارند» (مازندرانی، شرح کافی، 1382: 3/ 190) و برخی دیگر از شارحان، آن را مویدی بر نظریات فلسفی خود گرفتهاند (صدرالدین شیرازی، شرح اصول کافی، 1383: 3/ 110).
موید تحلیل ارتباطی و بهدوراز تحلیل ذهنگرایانه، روایت بعدی از همین باب از کافی شریف، است که قرائت همراه با دقت و فهم توحید را ایمان به این سوره بیان کرده و اله بودن خداوند را همانگونه که مردم میفهمند و تحت تربیت الهی قرار میگیرند دانسته است...
«قَالَ: سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) عَنِ التَّوْحِیدِ فَقَالَ کُلُّ مَنْ قَرَأَ «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» وَ آمَنَ بِهَا، فَقَدْ عَرَفَ التَّوْحِیدَ». قُلْتُ کَیْفَ یَقْرَوهَا؟ قَالَ: «کَمَا یَقْرَأُهَا النَّاسُ، وَ زَادَ فِیهِ: کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی، کَذَلِکَ اللَّهُ رَبِّی»؛ «از امام رضا (ع) راجع به توحید پرسیدم: فرمود: هر کس سوره توحید را قرائت (خواندن همراه با تدبر) کند و به آن ایمان داشته باشد توحید را شناخته است. پرسیدم: چگونه قرائت کند؟ فرمود: همانطور که مردم میفهمند و قرائت میکنند؛ و اضافه کرد که: خدایی که مرا تربیتکرده اینگونه است. خدایی که مرا تربیتکرده اینگونه است» (کلینی، کافی، 1407: 1/ 91).
الگوی ارتباط حاضرانه در دعا
جملگی شواهد یادشده دلالت بر الگوی ارتباط حاضرانه با خداوند، در قالب دعا دارد که موجب تقویت ایمان و معرفت توحیدی درصحنههای مختلف زندگی انسان است. انسان در مواجهه با بسیاری از مشکلات درمییابد که بعد شناختی ایمان به تنهایی او را توانمند نمیسازد، بلکه ایمانش باید بهگونهای تقویتشده باشد که نه تنها مشکلات را شر نداند که عاملی در رشد و تعالی دانسته و یک تهدید ظاهری را تبدیل به فرصتی استثنایی نماید. توجه به این حقیقت هستی شناسانه و بهکارگیری آن در زندگی، فرد را مقاوم ساخته و اراده حل مشکلات را به او رهنمون میسازد. آرامشی که میوه شیرین این معرفت توحیدی است، گنجینهای گرانها بوده و تجارتی پرسود به دنبال خواهد داشت. نگاشتههای روانشناسی غرب تا حدودی، این حالت جایگزینی ارتباط حاضرانه بهجای ذهنگرایانه را تجربه کرده و در تلاش برای فرار از ذهن، آرامش را در ارتباط فراتر از ذهن با حقیقتی به نام «وجود» دانسته و تلاش میکنند این ارتباط حضوری را افزایش دهند:
«هنگامیکه فکر محو میشود، شما در جریان ذهنی خود یک وقفه یا بهعبارتدیگر یک گسستی یا بی ذهنی را تجربه میکنید، هنگام بروز این وقفهها در خود سکوت و آرامش خاصی را احساس میکنید این آغاز حالت طبیعی وصل باوجود است که معمولاً ذهن آن را میپوشاند. احساس سکون و آرامش، با تمرین عمیقتر میشود. درواقع این عمق انتهایی ندارد. در ضمن احساس لطیفی از نشاط به شما دست میدهد که از اعماق وجودتان برمیخیزد.این نشاط وجود است» (اکهارت تله، تمرین نیروی حال، 1386: 18).
اینگونه یافتههای بشری، بسی دور از حقایقی هستند که از زلال معرفت اهلبیت به ما رسیده، اما شاید بتوان امید داشت که درازای زمان، بشر دست به دامان اهلبیت شده و شهد ارتباط حاضرانه با پروردگار را تجربه کند.
منابع
ابراهیمی فر، علیاصغر، مبانی، اصول، روشها و اهدافتربیتی در صحیفه سجادیه، معرفت، شهریور 1381، ش 57.
ابنبابویه، محمد بن على، التوحید (للصدوق)، قم، جامعه مدرسین، 1398 ق.
ابن فارس، أحمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، قم: نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق.
اکهارت تله، تمرین نیروی حال، ترجمه فرناز فرود، تهران: نشر کلک آزادگان، چاپ پنجم، 1386 ش. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، محقق حمید پارسانیا، قم: نشر اسراء، چاپ هفتم، 1392 ش. حقانی، ابوالحسن، نقش عاطفه در ایمان، پایاننامه، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1391 ش.
روحاللهی امینی، زهرا و طیبی، ناهید، «نگاهی تطبیقی به کتاب الاوائل و کتاب گینس، از نخستینها و ترینها»، دو فصلنامه سخن تاریخ، س 9 ش 21 بهار و تابستان 1394.
شریف الرضی، محمد بن الحسین، نهجالبلاغه (للصبحی صالح)، قم: هجرت، 1414 ق.
صحیفه سجادیه؛ نشر الهادی، قم، 1376 ش، چاپ اول.
صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، شرح اصول الکافی، تهران: نشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1383 ش.
فیض الاسلام، علینقی، ترجمه صحیفه سجادیه، مصحح: افشاری زنجانی، تهران: نشر
فقیه، چاپ دوم، 1376 ش.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ط الاسلامیه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ و چهارم، 1407 ق. مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی - الأصول و الروضه، تهران: نشر المکتبه الإسلامیه، 1382 ق.
محمد خانی، زینب، نقش علم وایمان در خودسازی از دیدگاه قرآن، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1393 ش.
مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، تهران: نشر بینالملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1377 ش.
مطهری، مرتضی، آزادی معنوی، تهران: صدرا، چاپ سی و هشتم، 1387 ش.
مظاهری، محمدعلی و پسندیده، عباس، مثلث ایمان الگوی ابعادی رابطه انسان باخدا، قم: دار الحدیث، 1390 ش.
مولوی، مثنوی مولوی، دفتر ششم، بخش یکم، بیجا، بیتا.