دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ترکیب بند حضرت زینب (س)، بند چهارم

زینب به روی نیزه سری دید نوحه‌خوان

در شام کوفیان قمری دید نوحه‌خوان

 

سر را به روی دامن دردانۀ پدر

سر را میان تشت زری دید نوحه‌خوان

 

یاس شکسته، کشتی پهلو گرفته را

در تند باد تازه‌تری دید نوحه‌خوان

بوی فراق

بوی فراق می‌دهد این گریه‌های من

ماتم گرفته شال سیاه عزای من

 

شرمنده‌ام که از غم زینب نمرده‌ام

آقا ببخش، در گذر از این خطای من

 

حجاب عصمت تصویر خویشم

قضای خویشم و تقدیر خویشم شراب چشمۀ اکسیر خویشم

 

چو «کاف» و «ها» و «یا» و «عین» و «صاد»م که هر لحظه پی تفسیر خویشم

هرگز ندیده‌اند به عالم زن این‌چنین

هرگز ندیده‌اند به عالم زن این‌چنین  خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین

 

در قصر ظالمان به تظلّم که دیده است شیرآفرین زنی که کند شیون این‌چنین

غزل مرثیه ای در حال هوای اربعین از زبان آقا امام سجاد (ع)
مثل من هیچ کس امام نشد

مثل من هیچکس در این عالم، وسط شعله‌ها امام نشد در شروع امامتش چون من، اینقدر دورش ازدحام نشد لشکری از مغیره می‌آمد، خیمه‌ غارت شد و در آتش ‌سوخت غیر زهرا به هیچ معصومی، اینقدر گرم احترام نشد

شب شعر بلند عاشورا

چه شب شاعرانه‌ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشورا ست

غزل بندگی  به لب داری

عشق با زینب تجلّی یافته

با حدیث عشق غوغا می‌کنم

عشق را باعشق معنا می‌کنم

 

صحبت از عشق است و نام زینب است

عشق معنای تمام زینب است

 

کیست زینب جز خدای عاشقی

صاحب صوت رسای عاشقی

کوتاه سروده
سر سجاده

پس از مادر چه تنها بود زینب

امید قلب بابا بود زینب

 

به سر می‌کرد وقتی چادرش را

سر سجاده، زهرا بود زینب

کوتاه سروده
زن اما مرد

می‌توان مانند کوهی درد بود

شام با یک قافله شبگرد بود

 

می‌توان چون شیر دشت کربلا

نام زینب داشت، اما مرد بود

صحنه را عباس اگر می‌دید، بی‌شک مُرده بود

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود

صحنه را عباس اگر می‌دید بی‌شک مُرده بود

 

تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است

عمۀ سادات را کوچک کسی نشمرده بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×