دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کربلای رضا

سر آن سر که افتد به پای رضا دل آن دل که دارد هوای رضا رضای خدا گر طلب می‌کنی دلا! رو طلب کن رضای رضا

باید فقط شما ببری کربلا مرا

روز ولادت تو غزل آفریده شد

مفعول و فاعلات و فعل آفریده شد

 

پلکی زدی و معجزه‌ای را رقم زدی

از برق چشم‌هات زحل آفریده شد

 

ازشهد غنچۀ لب پر خندۀ شما

در چشمۀ بهشت، عسل آفریده شد

 

عطر و بوی نجف و کرببلا می‌آید

چه خبر هست که در کون و مکان غوغا شد؟

 چه خبر هست که اینگونه جهان شیدا شد؟

 چه خبر هست که پرهای ملائک وا شد؟

 چه خبر هست مگر معجزه‌ای برپا شد؟

زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست

امشب به روی مأذنه نقاره می‌زنم

چشمه شدم، برای تو فوّاره می‌زنم

تا صبح، مِی به عشق تو همواره می‌زنم

طرحی برای این دل آواره می‌زنم

 

از سمت نور، رایحۀ یار آمده

کو کرببلا و نجفم! دیر شد آقا

امشب که خدا با تو نمایان شده آقا

انگار دلم تازه مسلمان شده آقا

 

از یاد برد نام  بهشت ابدی را

هرکس که دلش اهل خراسان شده آقا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×