دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تا کربلا رسید صدای سکوت تو

این خانواده آینه‌های خدائی‌اند

در انتهای جادۀ بی انتهائی‌اند

 

خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند

اینها خدا نی‌اند، ولیکن خدائی‌اند

 

شعشعۀ کبریا

جود خداوندی‌َ است در کف جودش شعشعۀ کبریاست ضوء وجودش

عرصۀ لاهوت شمّه‌ای ز حدودش هست حدودش ثُغور حیّ ودودش

حُسن

حسن حسن است که با حسین است

گر خود حسن است و یا حسین است

سفر به مدینه

این گدا سوی مدینه سفری می‌خواهد

تا بیاید حرمت راهبری می‌خواهد

 

زان نفس‌ها که بر آن شامی گستاخ زدی

دل بیچاره من هم اثری می‌خواهد

کریم اهل بیت (ع)

از تمام بیشترها بیشتر بخشیده است

به ابوذرها هم این بخشنده زر بخشیده است

 

تازه از سهم نداری‌های خود هم بارها

در مدینه نخل را قبل از ثمر بخشیده است

هر آنچه بود و هر آنچه که هست می‌بخشد

کریم آنچه بیارد به دست، می‌بخشد

هر آنچه بود و هر آنچه که هست می‌بخشد

 

ز پا فتادی اگر، یا حسن بگو بنگر

چگونه  رتبۀ شاهی به پست می‌بخشد

 

سفرۀ حسن

بهترین فیض را به من دادند

به سوالم جواب لن دادند

 

عاشقان وصال تو اول

به مکافاتِ عشق تن دادند 

به مناسبت ولادت امام حسن (ع)
تو حسین یا که محمّدی

رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو یا حسن

مه نیمه اختر کوچک و مه نو هلال تو یا حسن

 

یم علم و حکمت و معرفت نمی از کمال تو یا حسن

دل دشمنان تو را برد نبوی خصال تو یا حسن

 

صفحات و متن کتاب حق رخ و خطّ و خال تو یا حسن

به خدا رسیده ز بندگی طیران بال تو یا حسن

نیمه­‌ای در کربلا و، در مدینه ماند نیمی

هوش از سر می‌پراند پای این کوچه شمیمی

عطر نانی تازه و شورِ نفس­‌های کریمی

 

بارها این سفره بخشیده ا­ست افطار خودش را

با نگاهِ روزه‌­دارش، بر دل تنگِ یتیمی

 

یا گره خورده است با دل‌­ها نخِ پیراهن او

یا عبایش را تکانده بر سر دنیا، نسیمی

مدح امام حسن (ع)
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن

سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن

 

گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد

مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×