دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مدحت بوالحسن

خیز ساقی! که شد، فصل اردی بهشت

رشک دیبای چین، گشت اطراف کشت

 

باغ شد مُشک‏بار، راغ عنبر سرشت

ای به پیش رخت، طلعت حور، زشت!

 

 

هادی خلق

قبا پوش سرو من! کُله دار ماه من!

گذشت و نظر نکرد، به حال تباه من

 

که کاهد ز کوه هجر، تن هم‏چو کاه من

در آیینه‌‏اش نیافت، چرا راه، آه من؟

 

حدیث نفس

الا! ای هوشمند دانش اندیش!

کنی بیگانگی تا چند با خویش؟

 

کهن سالی و خواهی جامۀ نو

خوشی از قصّه شیرین و خسرو

 

طلای ناب

ای قلم! امشب مرا دم‌ساز باش

در کف من، قافیه پرداز باش

 

تا که بنْماییم، سیری معنوی

هفت شهر عشق، در یک مثنوی

 

شهریار عشق را یادی کنیم

رو به سوی حضرت هادی کنیم

عرض مدیح

 

بر سر آنم که تا ز طبع ثنا خوان

عرض مدیحی کنم، ستوده و شایان

 

بهر خدیوی که یادگار جهان داشت

از تقی متّقی شاهِ خراسان

کبوتران حرم

ای دائم از خدا و نبییّن تو را، سلام!

وی روی عالمی، به حریم تو، صبح و شام!

 

ابن الرّضای دوّمی و چارمین علی

جدّ امام منتظرّی و دهم امام

 

مهرِ جهان فروزِ سپهر هدایتی

هادی است، کنیه‌‌ات؛ به تو و کنیه‌‌ات، سلام!

سوم ابوالحسن

 

ای آن که غرق بحر ملالی، تو صبح و شام!

از مهرِ زرِّ پخته و از عشقِ سیمِ خام

 

زآن زرّ و سیم پخته و خامت، بُوَد چه سود؟

جز آن که خورد و خواب، نمایی به خود، حرام

 

از شام تا به صبح، نخوابی ز بیم آنْک

دزدی بیاید و ببردْشان ز راه بام

ران ملخ

 

به حُسن المطلع، از بُرج دهم، باز آفتاب آمد

که وجه الل‍َّه، بر آن، در هر جهان شفّاف تاب آمد

 

مگر در قرن سوّم، آفتابی بر شد از یثرب

که باز از آن محمّد، جاگزین در قوس قاب آمد

کو کربلا و سپاهت؟

می‌‌خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت

یک سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت

 

می‌خواهم امشب بگردم، دور کرامات چشمت

احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت

 

می‌خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم

ای کهکشان هدایت! در پرتو مهر و ماهت

بارها در نظرم کرب و بلا آوردند

من که شد گوشۀ تبعید، عبادت کارم

سال‌ها دشمن من داد ز غم آزارم

دوستان شیفتۀ خلق خوش و رفتارم

دشمنان نیز خجالت زده از کردارم

نیست جز یاریِ قرآن و تلاوت یارم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×