دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کشتۀ بی‌کفن

چون راهشان به مقتل شاه ز‌من فتاد

گردون ز بانگ نوحه، توانش ز تن فتاد

 

مرغان بال‌بسته‌ی صیّاد‌ دیده را

نظّاره بر صنوبر و سرو و سمن فتاد

 

ماه و زهره

 

هم ماه مدینه است و هم زهرۀ شام

هم عمّه و هم خواهر و هم دخت امام

 

ای دوست! اگر سوریه رفتی برسان

از جانب ما به «امّ کلثوم»، سلام

خاک دمشق

 

داغ است، دل لاله صد چاک دمشق

زآن گل که بُوَد به تربت پاک دمشق

 

خورشید به سوگ «امّ کلثوم» گریست

تا ماه مدینه خفت در خاک دمشق

 

شمع مزار

خورشید به خاک، دیده دوزد امروز

تا شمع مزار برفروزد امروز

 

از آتش داغ «امّ کلثوم»، دلی

نبْوَد که به سینه‌ای نسوزد امروز

 

گریه

 

او نور چراغ خانۀ حیدر بود

در شام ستم، چراغ روشن‌گر بود

 

آن روز که تکیه‌گاه آن قافله شد

یک شانه برای گریۀ خواهر بود

روح بی‌تاب

چه رازی از دل پاکت شنیدند؟

درون روح بی‌‌تابت چه دیدند؟

 

که زیر سایۀ ام‌ّ المصائب

تو را اخت المصائب آفریدند

 

زهرای سوم

ای مقامت، فراتر از مریم!

ای شکوهت، رساتر از حوّا!

«امّ کلثوم»! خواهر زینب!

عصمت‌الله دوّم زهرا!

 

موقع اذان

 

دل من! سخت می‌شود حتّی لحظه‌ای را به جای او باشی

بی خبر از وقایع فردات با پدر گرم گفت‌وگو باشی

 

دل من! لحظه‌ای تصوّر کن یا خودت را به جای او بگذار

شب، کنار پدر نشسته و صبح به تکاپو و جست‌وجو باشی

حواشی مبهم

 

تقدیر شد که بر دل ما غم بیاورند

از تیغ عشق، داغ دمادم بیاورند

 

سر خم نکرد عرش و از آن پس قرار شد

هر چه که هست بر سر آدم بیاورند

 

بانوی شرافت

هم خواهر و هم دختر معصوم تویی

مظلوم‌تر از زینب مظلوم تویی

ای شاعرۀ حماسۀ عاشورا!

بانوی شرافت، «امّ کلثوم» تویی

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×