دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آخر خط

دختری می‌پرسه آبادی کجاس؟

این طرف‌ها موکب شادی کجاس؟

باباجون می‌خوام برات گل بچینم

باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟

 

اشک سحر

اگر تو آه کشی خشک و تر نمی‌ماند

اگر تو گریه کنی که جگر نمی‌ماند

 

بیا و آه مکش با حرارت جگرت

که از مجالس روضه اثر نمی‌ماند

 

همه دنیای من حسین

آقا سلام! وقت گدایی رسیده است

عشقت دوباره چند گدا را کشیده است

 

روز ازل خدا ز گل و آب کربلا

بی شک مرا برای شما آفریده است

 

غربت ناباور

آخرش چشم تر تو خواهرت را می‌کشد

غربت ناباور تو خواهرت را می‌کشد

 

آن سیاهی مقابل، ازدحام دشمن است

خلوت دور و بر تو، خواهرت را می‌کشد

 

من امشب کربلایم را گرفتم

گرفتم، از خود زهرا گرفتم

نه یک حاجت، که یک دنیا گرفتم

 

به لطف دست‌های کوچک تو

من امشب کربلایم را گرفتم

 

وای از کرببلا

باز هم خانه و یک بستر خون‌آلوده

زنده شد خاطرۀ‌ مادر خون‌آلوده

 

شیر مرد احد افتاده، کجایی زهرا؟

تا ببندی سر این حیدر خون‌آلوده

 

حسین کعبۀ عشق است

انیس خاطر عاشق، نگاه معشوق است

اسیر دام بلا در پناه معشوق است

 

اگر وصال میسر نشد یقین دارم

مزار سوخته دل بین راه معشوق است

 

با چای روضه بود که دل‌ها جلا گرفت

وقتی دلی شکست، یقیناً بها گرفت

در سرسرای عرش معلا سرا گرفت

 

قربان عاشقی که دلش بیقرار شد

بعد از نماز شب، ز خدا کربلا گرفت

 

عشق کربلا

در سینه‌ام شرارۀ غم موج می‌زند

وقتی دلم به سمت حرم موج می‌زند

 

وقت نماز جای دعای قنوت هم

فکر حرم فقط به سرم موج می‌زند

 

آب و گل ما ز کربلاست

قیمت نداشتیم ولی پربها شدیم

اسم حسین آمد و از خاک پا شدیم

 

تنگی جای ما خودش اصلاً سعادت است

وقتی که زیر خیمۀ لطف تو جا شدیم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×