دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
گداهای گرفتار

وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم

باید که فقط ریزه‌خور خوان تو باشیم

 

دامن نکش از دست گداهای گرفتار

بگذار کمی دست به دامان تو باشیم

 

همه دنیای من حسین

آقا سلام! وقت گدایی رسیده است

عشقت دوباره چند گدا را کشیده است

 

روز ازل خدا ز گل و آب کربلا

بی شک مرا برای شما آفریده است

 

ده ماه همه منتظر ماه تو هستند

غیر از غم معشوق در عالم خبرى نیست

جایی خبرى نیست که از غم خبرى نیست

 

پروانه پرش سوخت، ولى آبرویش شد

ما هم دلمان سوخته، این کم خبرى نیست

 

سیب بهشتی

بیاورید بساط عزا به نام حسین به گوش گریه رسیده صدای گام حسین

 

دم حسینیه نوکر دوباره دستش را به روی سینه گذارد به احترام حسین

 

تماشای حرم

 

باز بوی سمن و یاسمنان می‌آید 

بوی شمشاد قدان، سیم‌تنان می‌آید

 

شیر میدان غزا، اسوۀ تسلیم و رضا

سوی صحرای بلا، صیحه‌زنان می‌آید

 

ما را شبیه جمع عزادارها کنید

آهی کشید، گریۀ ما را درآورید

ما را کشید و شال عزا را درآورید

 

ما داد مثل پیر جوانمرده می‌زنیم

وقتی صدای گریۀ ما را در آورید

موسم غم

 

ذی‌الحجّه تمام شد، محرّم آمد

از گردش دهر، ماه ماتم آمد

 

شادی ز زمانه رخت بربست و برفت

چون موسم سوگواری و غم آمد

هلال خونین

 

دوش دیدم هلال ماه محرّم

شد نمایان میان ابر سیاهى

 

گفتم این پرچم غم است و مصیبت

وآن سیاهى ز جور چرخ، سپاهى

داس خونین

مرا هلال محرّم چو داس خونین است

که ماه غرقه به خون گشتنِ شه دین است

 

زمان شادی آل زیاد و مروان است

اوان گریه و اندوه آل یاسین است

 

مدح و مصیبت حضرت سیدالشّهدا (ع)

مرغ دل بهر چمن باز به فریاد آمد

شد محرّم، دگرم کرببلا یاد آمد

 

گشت هنگام عزای شه گل‌گون کفنان

از غم تشنه‌لبان، سینه به فریاد آمد

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×