دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خوشه

باز آمده‌ام از کرمت خوشه بگیرم

بهر سفر آخرتم، توشه بگیرم

 

سیراب شود تا جگر سوخته‌ام باز

یک بوسه از آن مرقد شش گوشه بگیرم

 

 

وصل کن این فراق را

وصل کن این فراق را از دور

بر کۀ باتلاق را از دور

 

ضربانم رضا رضا شده است

بشنو این اشتیاق را از دور

 

زمان بدرقه‌شان بغضمان شکست آقا

دوباره مثل همه سال‌های قبل از این

ز کاروان رفیقان خویش جا ماندیم

همه، برات گرفتند و رفته‌اند و ما

به پشت پنجرۀ جنت الرضا ماندیم

شاید که کربلایت روزی نصیبمان شد

از جمع زائرانت هرچند ما جداییم

پیوسته در هوای رفتن به کربلاییم

 

بوسیدن ضریحت، رویای هر شب ما

دریاب دردمان را، بسیار بی نواییم

اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا

لطف کن این قطره را تا رود و دریا هم ببر

ابرهای رحمتت را سمت صحرا هم ببر

 

سوی کنعان بوی پیراهن خبر را می‌برد

یک خبر از جانب خود به زلیخا هم ببر

می‌روم کربلا خدا را شکر

گرچه باور نمی‌کنم اما، می‌روم کربلا خدا را شکر مردم! آقای مهربان آخر، راه داده مرا خدا را شکر کربلایی و مبتلا داری، شهر عشقی برو بیا داری بر سر قدس و کعبه جا داری، با دو گنبد طلا خدا را شکر

آرزوی کربلا

کاروان ها یک به یک رفتند سوی کربلا دیدی آخر ماند بر دل آروزی کربلا

همچو بیداران بیدل در میان خاک و خون کی شود جانم بگیرد رنگ و بوی کربلا

باید زمین کربلایت دیدنی باشد

باید زمین کربلایت دیدنی باشد

شش‌گوشه‌اش از عمق جان بوسیدنی باشد

 

پیراهن صدپاره‌ات بر شانه‌های باد

هر روز بیش از پیش‌ها بوییدنی باشد

 

می‌روم پای پیاده از نجف تا کربلا

چتر را می‌بندم و روی زمین می‌ایستم

زیر باران امام اولین می‌ایستم

 

اذن می‌خواهد به ایوان نجف داخل شدن

بین صف پشت سر روح الامین می‌ایستم

 

همت کنید!

 کشتی شکسته‌ایم که بی تاب مانده‌ایم

 آشفته در تلاطم گرداب مانده‌ایم

 

 رحمی کن ای اجل، که طواف حرم کنیم

 درحسرت زیارت ارباب مانده‌ایم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×