دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
گفتگوی حضرت زینب (س) و امام حسین (ع)
دلی دوتا و قد و قامتی دوتا تر از آن

اگر چه ایل و تبار مرا به همراهت...!

برو حسین که دست خدا به همراهت

 

دعای حرز لبم را به گردنت بستم

برو حسین که این بوسه‌ها به همراهت

به مناسبت وفات حضرت معصومه (س)
به یاد صحنۀ گودال کربلا افتاد

برای بار غمت سوگوار باید شد

تمام عمر از این غصه زار باید شد

 

برای خضرشدن در کنارصحن تو با

غلام و نوکر تو همجوار باید شد

 

نوشته‌اند برای زیارت زهرا

به سوی مرقد تو رهسپار باید شد

 

گریۀ مشک

باز این دل این دل توفانی‌ام می‌برد تابی سر و سامانی‌ام

انتظاری تازه دارد چشم من می‌شکوفد خوشه‌های خشم من

خورشید در تشت زر

دریا تلاوت می‌کند خورشید را در تشت زر

آیینه افشا می‌کند در خطبه‌اش خون جگر :

 

یک سو فرات از تشنگی مانند صحرا مشتعل

و آنسوی‌ بر دست جنون نای شقایق شعله‌ور

من به هَل مِن ناصرِ تو آمدم در قتلگاه

شمسی و روی زمین با روی ماه افتاده‌ای

تا اذان مانده چرا در سجده‌گاه افتاده‌ای؟

 

سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می‌کشد

زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتاده‌ای

نشد امسال...

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

 ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است

دلواپس توعالم و آدم نشد امسال

با عشق و خون معامله شد جاودانگی

آن روز را مرور زمان باورش نشد

حتی یقین نه بلکه گمان باورش نشد

«قرآن به روی نیزۀ اعدا طلوع کرد»

تاجی به سر گذاشت سنان باورش نشد  

از آب‌ها آبرو برد

خورشید آن روز، آن جا، در آن شب ستان چه می‌کرد؟

آیینه در آن هیاهو در آن بیابان چه می‌کرد؟

 

آتش که شیطان محض است در خیمه‌ها چنگ انداخت

با دامنی شعله‌ور آه، بانوی باران چه می‌کرد؟

بادها نوحه خوان

بادها، نوحه خوان

بیدها، دستۀ زنجیر زن

لاله‌ها، سینه‌زنانِ حرمِ باغچه

 

کوتاه سروده
سفینه النجاه من

سوار بی‌شکیب من چه قدر خسته می‌رود

    کجاست دست‌های من که دست‌بسته می‌رود

 

و خیمه‌های سوخته قدم قدم، نفس نفس

 سفینه النجاه من دکل شکسته می‌رود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×