دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آیینه

 

در نام رقیّه، فاطمه پنهان است

 از این دو یکى جان و یکى جانان است

 

در روى کبود این دو پیداست خدا

 آیینه، بزرگ و کوچکش یکسان است

کوکب

 

امشب که على به خانه یک کوکب داشت

 با خنده، گل شکر خدا بر لب داشت

 

در دایره‌ی خلقت ایجاد، خدا

 یک فاطمه و فاطمه یک زینب داشت

 

رباعی

بر فاطمه و حسین او می‌گریم

از عین به نور عین او می‌گریم

 

مدیون حسین است همه زندگی‌ام

از بهر ادای دین او می‌گریم

 

 

شهادت اعضا

ما دیده‌ایم هر که به جایی رسیده است

غیر از علی، دل از همه عالم بریده است

 

ماییم و جبهه‌سایی درگاه اهل بیت

کز این در است هر که به جایی رسیده است

 

نائبۀ فاطمه

به حق بر فاطمه بوده است، نائب

که یک لحظه نشد در صحنه، غائب

 

در این عالم که غیر از «امّ کلثوم»؟

برادر را که شد اخت المصائب

 

مدح حضرت رقیّه سلام الله علیها

  

این کیست که بهشت شده رونمای او؟ قصری هزار آینه شد سرسرای او  

آمیخته به عصمت و توحید و معرفت زرّینه‌خشتِ محکمِ اوّل بنای او

عزیز فاطمه

روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت ذوالجناح وز جولان

 

هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

 

لوح مکتوب

من با نسیم بیرق‌تان خوب می‌شوم

از جذبۀ نگاه تو مجذوب می‌شوم

 

مانند یک کویر که مهمان ابرهاست

من در بهار اشک تو مرطوب می‌شوم

عاقبت به خیر روضه

آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم

دل خون‌تر از شقایق دشت بلا شدیم

 

ما یادمان که نیست ولی راستی حسین

با درد غربت تو کجا آشنا شدیم

 

از چشم مادر

هفت آسمان حجاب شد و پرده را کشید

اما تمام حادثه را مادر تو دید

 

وقتی غریب دید تو را باورش نشد 

هی چند بار دست به چشمان خود کشید

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×