دسترسی سریع به موضوعات اشعار
خطبۀ اشک برای شهدا سهم تو شد
بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم تو شد
پیکر سوختۀ کرب و بلا سهم تو شد
بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست
ناگهان داغ دل آینهها سهم تو شد
بوسید روی ماهت و گفتا که محشری
هم در مقام و نام و جلالت تو اکبری
هم اینکه در عشیره شما ازهمه سری
گفتا اگر که ختم رسالت نمیرسید
حتما تو آخرین نبی هستی، پیمبری
کوتاه سروده
فرق
موسی شد و پای نیل اعجاز نمود
هنگامۀ شقالقمری ساز نمود
شمشیر اگر سرِ تو را شانه نکرد
یک فرق به روی سرِ تو باز نمود
بر کینههای کهنه ز حیدر اضافه شد
بر کینههای کهنه ز حیدر اضافه شد
به بغضها ز فاتح خیبر اضافه شد
تا گفت علی منم، نوۀ مرتضی علی،
دیدم که چلهچله به لشکر اضافه شد
باید برای خود جگری دست و پا کنم
طفلی اگر بزرگ شود با کریمها
یک روز میشود خودش از کریمها
عبدلله حسین شدم از قدیمها
دل میدهند دست عموها یتیمها
طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا
تو هم عمو شدی گرهای وا کنی مرا