- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۹/۰۱
- بازدید: ۳۰۸۶
- شماره مطلب: ۹۱۷۸
-
چاپ
کربلا حاجت ما زائرهاست
جمع کردند و پسانداز همه!
ما ولی خرج زیارت کردیم
چه نیازیست به دریا؟ وقتی
که به چشمان تو عادت کردیم
مشهد خونم اگر کم شده است
دست من نیست، حیاتم با توست!
چنتهام خالی خالیست ولی
مطمئنم که نجاتم با توست
ما، نه آهو شدهایم از همّت
نه کبوتر شدهایم از پاکی
کاش آهوتر صحنت باشیم
با تو، هم خاکی و هم افلاکی!
شور آن «جامعه» خواندن در صحن
غم این جامعه را برد از ما
وعدۀ «من دخل فی حصنی»
میرساند به تو آخر ما را
بگذارند برای اهلش
هرچه را جز حرمت در دنیاست
جان جانت به جوادت سوگند
کربلا حاجت ما زائرهاست
-
عنایت
ای آنکه نظر به نیمۀ پُر داری
یک سنگ، میان اینهمه دُر داری،
ناخالصیام را به عنایت بردار!
آنگونه عنایتی که با حُر داری
-
بمیرم بابا!
زخمی شده حنجرت؟ بمیرم بابا!
بی سر شده پیکرت؟ بمیرم بابا!
گیسوی تو را کدام وحشی آشفت؟
چه آمده بر سرت؟ بمیرم بابا!
-
تربتش عطر کربلا دارد
تربتش عطر کربلا دارد
غربتش روضۀ رضا دارد
گنبدش، آسمان... طلایش، نور
روزها گنبد طلا دارد
کربلا حاجت ما زائرهاست
جمع کردند و پسانداز همه!
ما ولی خرج زیارت کردیم
چه نیازیست به دریا؟ وقتی
که به چشمان تو عادت کردیم
مشهد خونم اگر کم شده است
دست من نیست، حیاتم با توست!
چنتهام خالی خالیست ولی
مطمئنم که نجاتم با توست
ما، نه آهو شدهایم از همّت
نه کبوتر شدهایم از پاکی
کاش آهوتر صحنت باشیم
با تو، هم خاکی و هم افلاکی!
شور آن «جامعه» خواندن در صحن
غم این جامعه را برد از ما
وعدۀ «من دخل فی حصنی»
میرساند به تو آخر ما را
بگذارند برای اهلش
هرچه را جز حرمت در دنیاست
جان جانت به جوادت سوگند
کربلا حاجت ما زائرهاست