- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۸/۰۱
- بازدید: ۲۳۴۵
- شماره مطلب: ۹۱۴۲
-
چاپ
شاه وفا
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم
پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پای روضه و منبر نشاندیم
گاهی بلند از پردۀ دل گریه کردیم
گاهی به زیر لب زیارتنامه خواندیم
مشمول الطاف زیاد اهل بیتیم
گریهکن داغ جواد اهل بیتیم
شاه وفا بود و شریکش بی وفا بود
تنهای تنها حضرت ابن الرضا بود
در خانه غربت داشت، باید گفت از این حیث
خیلی شبیه به امام مجتبی بود
وقتی کنیزان هلهله کردند بی شک
در شام یاد شامیان و عمهها بود
هنگام جان دادن اسیرش کرده این غم
گر چه جوان بوده است پیرش کرده این غم
سخت است وقتی خسته و بی جان که باشی
مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی
مسموم باشی و تنت در تب بسوزد
دردش دو چندان میشود عطشان که باشی
حالا تجسم کن چه حالی داری آنجا
با یاد میخ و سینهای گریان که باشی
مادر میان شعلهها میسوخت میسوخت
با روضهاش ابن الرضا میسوخت میسوخت
هم گریه حیدر کرده هم زهرا برایت
هم ابتدای کودکی، بابا برایت
هم شیعهات آنقدر بر تو گریه کرده
قطره به قطره تا شده دریا برایت
هم که خدا دیده تدارک زیر خورشید
یک سایه با بال کبوترها برایت
اما تن جدّ غریبت زیر خورشید
این داغ را باید که از زینب بپرسید
پشت در بسته، عطش بال و پرت سوخت
هم که دلت، هم که تمام پیکرت سوخت
چشمان تو سمت خراسان بود انگار
دلها برای آن نگاه آخرت سوخت
تب داشتی، فکر مدینه بودی آخر
عالم به ذکر وای مادر مادرت سوخت
زهرا به بالین تو آمد با قد خم
بر جسم و جان خستهات گردید مرهم
این چشمها بی اشکها لطفی ندارد
بی گریه بر آل عبا لطفی ندارد
دنیا خدا داند برای لحظهای هم
بی اهل بیت مصطفی لطفی ندارد
پای تمام روضهها بودیم، اما
بی روضۀ کرببلا لطفی ندارد
امشب که غمگین جواد ابن الرضاییم
یک بار دیگر روضهخوان کربلاییم
ای وای از آن وقتی علمدارت نباشد
ای وای اگر غم دست بردارت نباشد
سخت است بین عدهای بیگانه باشی
اما به همراهت کس و کارت نباشد
وقتی که سرها روی نیها شد نمایان
ای کاش روی نی سر یارت نباشد
ختم کلام منبر روضه حسین است
یعنی نمک در آخر روضه، حسین است
-
حق نمک
چه ظلم بود که در حق تو روا کردند؟
ببین که حق نمک را چطور ادا کردند
به دست همسر تو زهر را به تو دادند
چنان امام حسن، بر تو هم جفا کردند
-
تو کشتۀ مصائب کرببلا شدی
نقل چهار سالگیات، نقل کربلاست
این جمله خود به خود به خدا ختم روضههاست
ای که امام پنجم مظلوم شیعهای
ذکر توسل به تو، مشکل گشای ماست
-
روضۀ دمادم
با روضۀ دمادم تو گریه میکنم
ای با مرام! با دم تو گریه میکنم
هر بار من به ماتم تو گریه کردهام
این بار هم به ماتم تو گریه میکنم
شاه وفا
عمری گدای صاحب این خانه ماندیم
خود را درون مجلس روضه رساندیم
پا را میان این مجالس باز کردیم
دل را به پای روضه و منبر نشاندیم
گاهی بلند از پردۀ دل گریه کردیم
گاهی به زیر لب زیارتنامه خواندیم
مشمول الطاف زیاد اهل بیتیم
گریهکن داغ جواد اهل بیتیم
شاه وفا بود و شریکش بی وفا بود
تنهای تنها حضرت ابن الرضا بود
در خانه غربت داشت، باید گفت از این حیث
خیلی شبیه به امام مجتبی بود
وقتی کنیزان هلهله کردند بی شک
در شام یاد شامیان و عمهها بود
هنگام جان دادن اسیرش کرده این غم
گر چه جوان بوده است پیرش کرده این غم
سخت است وقتی خسته و بی جان که باشی
مظلوم بین جمعی از خویشان که باشی
مسموم باشی و تنت در تب بسوزد
دردش دو چندان میشود عطشان که باشی
حالا تجسم کن چه حالی داری آنجا
با یاد میخ و سینهای گریان که باشی
مادر میان شعلهها میسوخت میسوخت
با روضهاش ابن الرضا میسوخت میسوخت
هم گریه حیدر کرده هم زهرا برایت
هم ابتدای کودکی، بابا برایت
هم شیعهات آنقدر بر تو گریه کرده
قطره به قطره تا شده دریا برایت
هم که خدا دیده تدارک زیر خورشید
یک سایه با بال کبوترها برایت
اما تن جدّ غریبت زیر خورشید
این داغ را باید که از زینب بپرسید
پشت در بسته، عطش بال و پرت سوخت
هم که دلت، هم که تمام پیکرت سوخت
چشمان تو سمت خراسان بود انگار
دلها برای آن نگاه آخرت سوخت
تب داشتی، فکر مدینه بودی آخر
عالم به ذکر وای مادر مادرت سوخت
زهرا به بالین تو آمد با قد خم
بر جسم و جان خستهات گردید مرهم
این چشمها بی اشکها لطفی ندارد
بی گریه بر آل عبا لطفی ندارد
دنیا خدا داند برای لحظهای هم
بی اهل بیت مصطفی لطفی ندارد
پای تمام روضهها بودیم، اما
بی روضۀ کرببلا لطفی ندارد
امشب که غمگین جواد ابن الرضاییم
یک بار دیگر روضهخوان کربلاییم
ای وای از آن وقتی علمدارت نباشد
ای وای اگر غم دست بردارت نباشد
سخت است بین عدهای بیگانه باشی
اما به همراهت کس و کارت نباشد
وقتی که سرها روی نیها شد نمایان
ای کاش روی نی سر یارت نباشد
ختم کلام منبر روضه حسین است
یعنی نمک در آخر روضه، حسین است