مشخصات شعر

به علم غیب، شکافندۀ علومم من

منم که دل به غم و درد آشنا دارم

به دیده جام می ‌‌ناب نینوا دارم

 

به سینه وسعت صحرای کربلا دارم

همیشه در همه جا روضۀ منا دارم

 

منم که بانی این روضه‌‌های پر شورم

تمام عمر، سروری نکرد مسرورم

 

کسی که باطن هر روضه را خبر دارد

کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد

 

کسی که خاطرۀ وادی خطر دارد

ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد

 

منم که سجدۀ سجّاد دیده در شعله

حرارت غم جانان چشیده در شعله

 

منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم

شهادت همۀ آل مصطفی دیدم

 

به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم

به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم

 

به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم

بلا کشیدۀ نسوات بارزات منم

 

کسی که دید امام زمان در آتش بود

کسی که عمّۀ او باعث نجاتش بود

 

کسی که تشنه و صد چشمۀ فراتش بود

کسی که کرب و بلا قلّۀ حیاتش بود

 

به چار ساله غمم برتر از چهل ساله

که دیده؟ گریۀ پنجاه ساله بی ناله

 

منم که هجمۀ سیلی به کاروان دیدم

هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم

 

به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم

ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم

 

جواهرات زنان بود و دست نامحرم

فرار کودک و فریاد پست نامحرم

 

هرآنکه از کرمم کربلا نمی‌خواهد

ز آل فاطمه دفع بلا نمی‌خواهد

 

ز خوان نعمت علمم صلا نمی‌خواهد

بهشت، غیر دل مبتلا نمی‌خواهد

 

من آنچه خاطره دارم ز کربلاست و بس

روایت هنر عشق، نینواست و بس

 

بیا که باقرم و کاشف همومم من

هماره پشت و پناه بشر، عمومم من

 

به علم غیب، شکافندۀ علومم من

بیا که با خبر از گردش نجومم من

 

به مدرسم همه تازه دروس می‌‌بینی

هزار بوعلی و شیخ طوس می‌‌بینی

 

بگیر دست توسّل، تو را نظر از من

بساز همّت دانش، به دل اثر از من

 

مرو به دامن بیگانگان، ظفر از من

فقاهت از من و طب از من و هنر از من

 

بیا که باقر اعلام اولیاء منم

به علم و حلم، معلّم به انبیاء منم

 

به علم غیب، شکافندۀ علومم من

منم که دل به غم و درد آشنا دارم

به دیده جام می ‌‌ناب نینوا دارم

 

به سینه وسعت صحرای کربلا دارم

همیشه در همه جا روضۀ منا دارم

 

منم که بانی این روضه‌‌های پر شورم

تمام عمر، سروری نکرد مسرورم

 

کسی که باطن هر روضه را خبر دارد

کسی که گلشنی از لاله بر جگر دارد

 

کسی که خاطرۀ وادی خطر دارد

ز روز واقعه هفتاد و دو اثر دارد

 

منم که سجدۀ سجّاد دیده در شعله

حرارت غم جانان چشیده در شعله

 

منم که داغ یتیمان مجتبی دیدم

شهادت همۀ آل مصطفی دیدم

 

به زیر سمّ ستور آیت خدا دیدم

به کوفه هیبت فریاد مرتضی دیدم

 

به صحنه، شاهد اجساد عاریات منم

بلا کشیدۀ نسوات بارزات منم

 

کسی که دید امام زمان در آتش بود

کسی که عمّۀ او باعث نجاتش بود

 

کسی که تشنه و صد چشمۀ فراتش بود

کسی که کرب و بلا قلّۀ حیاتش بود

 

به چار ساله غمم برتر از چهل ساله

که دیده؟ گریۀ پنجاه ساله بی ناله

 

منم که هجمۀ سیلی به کاروان دیدم

هجوم کعب نی و زخم کودکان دیدم

 

به نیزه معجر خاکی بانوان دیدم

ز خاتمی که به دستان ساربان دیدم

 

جواهرات زنان بود و دست نامحرم

فرار کودک و فریاد پست نامحرم

 

هرآنکه از کرمم کربلا نمی‌خواهد

ز آل فاطمه دفع بلا نمی‌خواهد

 

ز خوان نعمت علمم صلا نمی‌خواهد

بهشت، غیر دل مبتلا نمی‌خواهد

 

من آنچه خاطره دارم ز کربلاست و بس

روایت هنر عشق، نینواست و بس

 

بیا که باقرم و کاشف همومم من

هماره پشت و پناه بشر، عمومم من

 

به علم غیب، شکافندۀ علومم من

بیا که با خبر از گردش نجومم من

 

به مدرسم همه تازه دروس می‌‌بینی

هزار بوعلی و شیخ طوس می‌‌بینی

 

بگیر دست توسّل، تو را نظر از من

بساز همّت دانش، به دل اثر از من

 

مرو به دامن بیگانگان، ظفر از من

فقاهت از من و طب از من و هنر از من

 

بیا که باقر اعلام اولیاء منم

به علم و حلم، معلّم به انبیاء منم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×