مشخصات شعر

حس خواهرانه

شعله‌های خیمه‌ها موی سرش را بگذریم

رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم

 

یک پدر با چشم‌هایی نیمه‌باز از روی نی

سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم

 

هر زمان چشمش به سرها می‌‌خورد در بین راه

شمر پیش چشم‌هایش خنجرش را... بگذریم

 

درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو می‌‌گرفت

با لگد آرام  شد تا مادرش را... بگذریم

 

در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه

خواند لالایی که قدری اصغرش را  بگذریم

 

با عمو عباس گفت آخر نمی‌بینی مگر

خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم

 

با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست

دل‌خوش است از اینکه بر سر معجرش را بگذریم

 

حس خواهرانه

شعله‌های خیمه‌ها موی سرش را بگذریم

رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم

 

یک پدر با چشم‌هایی نیمه‌باز از روی نی

سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم

 

هر زمان چشمش به سرها می‌‌خورد در بین راه

شمر پیش چشم‌هایش خنجرش را... بگذریم

 

درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو می‌‌گرفت

با لگد آرام  شد تا مادرش را... بگذریم

 

در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه

خواند لالایی که قدری اصغرش را  بگذریم

 

با عمو عباس گفت آخر نمی‌بینی مگر

خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم

 

با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست

دل‌خوش است از اینکه بر سر معجرش را بگذریم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×