مشخصات شعر

بغض شکسته

گفتم به دست خویش بغل می‌‌کنی مرا

دست نبوده‌ات جگرم را کباب کرد

بود آرزوی من که ببوسم لب تو را

زخم لب تو، آرزویم را خراب کرد

 

آن بوسه‌ای که از روی نی داده‌ای به من

بابا تمام عمر مرا زیر دین برد

می‌خواستم که قرض خودم را ادا کنم

زخم لب تو لذت آن را ز بین برد

 

جای لبت به حنجر تو بوسه می‌‌زنم

این راه را به دختر تو عمه یاد داد

می‌خواستم که سیر ببینم رخ تو را

این چشم تار، آرزویم را به باد داد

 

گر صورت تو خوب ندیدم تمام آن

تقصیر گردن من و این چشم تر نبود

بابا برای روشن و واضح‌ ندیدنت

خاکستر تنور تو هم بی‌اثر نبود

 

می‌خواستم گله کنم از دست شامیان

بیهوده نیست بغض گلویم اگر شکست

شرمنده‌ات شدم، به خدا دیدمت که تو

پیشانی‌ات ز سینۀ من بیشتر شکست

 

بغض شکسته

گفتم به دست خویش بغل می‌‌کنی مرا

دست نبوده‌ات جگرم را کباب کرد

بود آرزوی من که ببوسم لب تو را

زخم لب تو، آرزویم را خراب کرد

 

آن بوسه‌ای که از روی نی داده‌ای به من

بابا تمام عمر مرا زیر دین برد

می‌خواستم که قرض خودم را ادا کنم

زخم لب تو لذت آن را ز بین برد

 

جای لبت به حنجر تو بوسه می‌‌زنم

این راه را به دختر تو عمه یاد داد

می‌خواستم که سیر ببینم رخ تو را

این چشم تار، آرزویم را به باد داد

 

گر صورت تو خوب ندیدم تمام آن

تقصیر گردن من و این چشم تر نبود

بابا برای روشن و واضح‌ ندیدنت

خاکستر تنور تو هم بی‌اثر نبود

 

می‌خواستم گله کنم از دست شامیان

بیهوده نیست بغض گلویم اگر شکست

شرمنده‌ات شدم، به خدا دیدمت که تو

پیشانی‌ات ز سینۀ من بیشتر شکست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×