مشخصات شعر

چشم بارانی

تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم

تا به کی تلخی این شب‌های طولانی کشیم

 

نوبت ما می‌‌شود آیا؟ به ما هم سر زنی

رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم

 

ما نفهمیدیم کی ما را صدا زد فاطمه

منت این لطف را با چشم بارانی کشیم

 

شرط یاری تو را فهمیده‌ام قبل از خودت

باید اول بار این یار خراسانی کشیم

 

می‌شود در وقت جان دادن رضا را دید و مرد

دست از غیرش اگر چون مرد سلمانی کشیم

 

دست ما را رو نکردی، دست رد کار تو نیست

دستگیری کن که دست از هرچه می‌‌دانی کشیم

 

وای بر ما، ما نمردیم و شنیدیم از غمت

زخم این شرمندگی داغ گرانجانی کشیم

 

مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید

باید امشب داد زد تا درد ویرانی کشیم

 

تازه می‌‌فهم اگر طفل یتیمی گم شود

می‌شود صد خار را از بین دامانی کشیم

 

چشم بارانی

تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم

تا به کی تلخی این شب‌های طولانی کشیم

 

نوبت ما می‌‌شود آیا؟ به ما هم سر زنی

رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم

 

ما نفهمیدیم کی ما را صدا زد فاطمه

منت این لطف را با چشم بارانی کشیم

 

شرط یاری تو را فهمیده‌ام قبل از خودت

باید اول بار این یار خراسانی کشیم

 

می‌شود در وقت جان دادن رضا را دید و مرد

دست از غیرش اگر چون مرد سلمانی کشیم

 

دست ما را رو نکردی، دست رد کار تو نیست

دستگیری کن که دست از هرچه می‌‌دانی کشیم

 

وای بر ما، ما نمردیم و شنیدیم از غمت

زخم این شرمندگی داغ گرانجانی کشیم

 

مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید

باید امشب داد زد تا درد ویرانی کشیم

 

تازه می‌‌فهم اگر طفل یتیمی گم شود

می‌شود صد خار را از بین دامانی کشیم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×