مشخصات شعر

زخم برابر

لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید

کربلا بار دگر عرصۀ محشر می‌دید

 

وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله

پسر فاطمه رزم دو دلاور می‌دید

 

بین میدان بلا رزم  نمایان کردند

رزمشان کاش که می‌شد خود مادر می‌دید

 

عاقبت هر دو نفر را به دم تیغ زدند

بدنی داشت به خود زخم مکرر می‌دید

 

بی‌هوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت

حنجری داشت به خود تیغۀ خنجر می‌دید

 

کاکل هر دو به دستان حرامی‌ها بود

دو بدن داشت به خود زخم برابر می‌دید

 

چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین

بار دیگر دو بدن ‌پاره و بی‌سر می‌دید

 

خون‌جگر بین حرم مادرشان بی‌تاب است

شد دلش قرص که هم‌پای غم ارباب است

 

زخم برابر

لشکر کوفه به میدان دو برادر می‌دید

کربلا بار دگر عرصۀ محشر می‌دید

 

وقت تکبیر شد و گفت که ماشاءالله

پسر فاطمه رزم دو دلاور می‌دید

 

بین میدان بلا رزم  نمایان کردند

رزمشان کاش که می‌شد خود مادر می‌دید

 

عاقبت هر دو نفر را به دم تیغ زدند

بدنی داشت به خود زخم مکرر می‌دید

 

بی‌هوا نیزه تنی را به زمین دوخت و رفت

حنجری داشت به خود تیغۀ خنجر می‌دید

 

کاکل هر دو به دستان حرامی‌ها بود

دو بدن داشت به خود زخم برابر می‌دید

 

چشم ارباب پس از اکبر و قاسم به زمین

بار دیگر دو بدن ‌پاره و بی‌سر می‌دید

 

خون‌جگر بین حرم مادرشان بی‌تاب است

شد دلش قرص که هم‌پای غم ارباب است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×