- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۶/۰۱
- بازدید: ۲۶۴۳
- شماره مطلب: ۷۸۷۵
-
چاپ
ام ابیهای حسین
کیست این؟ ام ابیهای حسین
کیست این؟ حضرت زهرای حسین
کیست این؟ سایۀ همپای حسین
کیست پیغمبر فردای حسین؟
کیست جز زینب کبرای حسین؟
چادرش خورد تکان، طوفان شد
کوه برخاست زمین حیران شد
ماه چرخی زد و سرگردان شد
کعبه هم دست بر آن دامان شد
کیست این مریم عذرای حسین؟
مادری که دو جگر آورده
هرچه دارد به نظر، آورده
پیش خورشید، قمر آورده
زحمتش را به ثمر آورده
آمده جان بدهد پای حسین
جان خود بر دو کبوتر داده
هر دو را سمت خدا پر داده
اذن اگر زود برادر داده
قسم چادر مادر داده
دل خوش است او به دو امضای حسین
هر دو مردند و صاحب علمند
ذوالفقارند که هم پشت همند
هر دو تا پشت و پناه حرمند
هر دو در معرکه ثابت قدمند
خویش را کرده مهیای حسین
پردۀ خیمه کشیده خانم
کم کم انگار خمیده خانم
رزمشان را که ندیده خانم
فقط از دور شنیده خانم
گوئیا هست خودش جای حسین
خندهها زود خبر آوردند
بادها یکسره پر آوردند
سر این دو، چه مگر آوردند
تیغها را همه در آوردند
هر دو افتاده به صحرای حسین
مادر است اینکه سرش درد گرفت
خواست خیزد، کمرش درد گرفت
که دو جای جگرش درد گرفت
ناگهان بال و پرش درد گرفت
گفت ای وای من و وای حسین
قصد جان دو برادر کردند
نیزهها را دو برابر کردند
ضربهها را که مکرر کردند
بعد هم نیت خنجر کردند
به شماره است نفسهای حسین
این طرف یک پسر افتاد زمین
قبل از آن یک تبر افتاد زمین
آن طرف آن دگر افتاد زمین
دشنهای دور و بر افتاد زمین
غرق خونابه سراپای حسین
بین میدان چقدر بلوا بود
دو بدن بود، هزاران پا بود
دو گلو بود و دو نی بالا بود
دو سر اما سرشان دعوا بود
وای از خنده به غمهای حسین
از یکی زود زره را کندند
از یکی جوشنش از جا کندند
وقت غارت همه یکجا کندند
بود دایی تک تنها، کندند
آه از حالت سیمای حسین
بین خون دید امانتها را
بعد از آن غربت و غارتها را
دست گردان غنیمتها را
باز هم گفتن قیمتها را
خواهرش در پی سقای حسین
شد غروب و دو پسر را میدید
بر سر نیزه دو سر را میدید
دو سر خورده تبر را میدید
دور خود چند نفر را میدید
مانده اما به تماشای حسین
غم فرزند نمیدانی چیست
دو سه تا چین روی پیشانی چیست
در پی نیزه پریشانی چیست
بین نامحرم و حیرانی چیست
کیست زینب؟ تک و تنهای حسین
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
ام ابیهای حسین
کیست این؟ ام ابیهای حسین
کیست این؟ حضرت زهرای حسین
کیست این؟ سایۀ همپای حسین
کیست پیغمبر فردای حسین؟
کیست جز زینب کبرای حسین؟
چادرش خورد تکان، طوفان شد
کوه برخاست زمین حیران شد
ماه چرخی زد و سرگردان شد
کعبه هم دست بر آن دامان شد
کیست این مریم عذرای حسین؟
مادری که دو جگر آورده
هرچه دارد به نظر، آورده
پیش خورشید، قمر آورده
زحمتش را به ثمر آورده
آمده جان بدهد پای حسین
جان خود بر دو کبوتر داده
هر دو را سمت خدا پر داده
اذن اگر زود برادر داده
قسم چادر مادر داده
دل خوش است او به دو امضای حسین
هر دو مردند و صاحب علمند
ذوالفقارند که هم پشت همند
هر دو تا پشت و پناه حرمند
هر دو در معرکه ثابت قدمند
خویش را کرده مهیای حسین
پردۀ خیمه کشیده خانم
کم کم انگار خمیده خانم
رزمشان را که ندیده خانم
فقط از دور شنیده خانم
گوئیا هست خودش جای حسین
خندهها زود خبر آوردند
بادها یکسره پر آوردند
سر این دو، چه مگر آوردند
تیغها را همه در آوردند
هر دو افتاده به صحرای حسین
مادر است اینکه سرش درد گرفت
خواست خیزد، کمرش درد گرفت
که دو جای جگرش درد گرفت
ناگهان بال و پرش درد گرفت
گفت ای وای من و وای حسین
قصد جان دو برادر کردند
نیزهها را دو برابر کردند
ضربهها را که مکرر کردند
بعد هم نیت خنجر کردند
به شماره است نفسهای حسین
این طرف یک پسر افتاد زمین
قبل از آن یک تبر افتاد زمین
آن طرف آن دگر افتاد زمین
دشنهای دور و بر افتاد زمین
غرق خونابه سراپای حسین
بین میدان چقدر بلوا بود
دو بدن بود، هزاران پا بود
دو گلو بود و دو نی بالا بود
دو سر اما سرشان دعوا بود
وای از خنده به غمهای حسین
از یکی زود زره را کندند
از یکی جوشنش از جا کندند
وقت غارت همه یکجا کندند
بود دایی تک تنها، کندند
آه از حالت سیمای حسین
بین خون دید امانتها را
بعد از آن غربت و غارتها را
دست گردان غنیمتها را
باز هم گفتن قیمتها را
خواهرش در پی سقای حسین
شد غروب و دو پسر را میدید
بر سر نیزه دو سر را میدید
دو سر خورده تبر را میدید
دور خود چند نفر را میدید
مانده اما به تماشای حسین
غم فرزند نمیدانی چیست
دو سه تا چین روی پیشانی چیست
در پی نیزه پریشانی چیست
بین نامحرم و حیرانی چیست
کیست زینب؟ تک و تنهای حسین