- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۵/۰۱
- بازدید: ۳۰۳۳
- شماره مطلب: ۷۶۳۱
-
چاپ
عمرۀ مقبوله
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
دیدۀ زمزم که پر از اشک شد
یاد کند، زمزمههاى على
تیغ شهادت سر او را شکافت
کوفه بود، کوه مناى على
عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفر بخش لواى على
منبر و محراب کشد انتظار
تا که زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه که محروم شد امشب دگر
چشم یتمیان ز لقاى على
مانده تهى سفرۀ بیچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا کشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چکد از فرق هماى على
خواهم اگر ملک دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على
-
پوشیدهام لباس فخر و عزت
من قدرتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارمدشمن چو بسته راه من ز هر سو
به خیمه راه آمدن ندارم -
مشک خالی و دو دست و پرچمی بشکسته
راه من، از کثرت دشمن، ز هر سو بسته بود
داغها پی در پی و غمها به هم پیوسته بودبس که از میدان، درون خیمه، آوردم شهید
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود -
زهرای کوچک
تویی آن دختر زیبای کوچک
به دنبال پدر، با پای کوچک
به دشت کربلا با قلب خونینتو هستی لالۀ حمرای کوچک
عمرۀ مقبوله
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
دیدۀ زمزم که پر از اشک شد
یاد کند، زمزمههاى على
تیغ شهادت سر او را شکافت
کوفه بود، کوه مناى على
عالم امکان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نیست هم آغوش صبا بعد از این
پیک ظفر بخش لواى على
منبر و محراب کشد انتظار
تا که زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه که محروم شد امشب دگر
چشم یتمیان ز لقاى على
مانده تهى سفرۀ بیچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا کشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چکد از فرق هماى على
خواهم اگر ملک دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على