- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۰۷
- بازدید: ۱۹۴۹
- شماره مطلب: ۷۴۸
-
چاپ
آهای دست عزیزی که اوّل عشقی
دلت گرفته چرا حال تو خراب شده است
عزیز، چشم قشنگت چرا پرآب شده است
مگر که کودک من عیب و علّتی دارد
جواب داری و امّا دلت کباب شده است
مگر که کودک من؟ بغضتان شکست چرا
صدای هق هقت آقا مرا جواب شده است
آهای دست عزیزی که اوّل عشقی
خودت بگو که چرا در من انقلاب شده است
آهای چشم قشنگی که تازه میخندی
برای توست دلش غرق التهاب شده است
سکوت میشکند پردهها و میافتد
که در نگاه غریبانۀ تو قاب شده است
عمود، تیر، عطش، مشک، خیمهها، عبّاس
جواب گریۀ تو این همه کتاب شده است
و مادری که چنین عاشقانه میخندد
از این جواب دلانگیز تو مجاب شده است
-
روایت خورشید در چهار پرده (پردۀ چهارم)
دیگر به سینه تاب نماند و، به دل قرارافتاده جسم اطهرتان توی کارزار
ای چشمهای پاک شما، گرمی دلم ای دستهای سبز شما، معنی بهار
-
روایت خورشید در چهار پرده (پردۀ سوم)
از دشت سمت خیمه میآید کسی مگر؟
گویا دلش شکسته ز سنگینی خبر
داغی بزرگ، بر دل پاکش نشسته استداغی به وسعت غم آدم، نه! بیشتر
-
روایت خورشید در چهار پرده (پردۀ دوم)
جانم فدات، یار عزیزم، برادرم
همراه خوب کودکیام، نیم دیگرم
افتادهای میانۀ میدان به خون چرابالت شکسته است چرا پس کبوترم؟
-
شب چهلّم
دوباره آمدهای امّا، چقدر خسته و تنهایی
دوباره نوحه بخوان، زینب! دوباره با همه گویایی
صدای غمزدهات، بانو! به گوش دشت که میپیچد
ز خیمههای حرم انگار، شنیده میشود آوایی
آهای دست عزیزی که اوّل عشقی
دلت گرفته چرا حال تو خراب شده است
عزیز، چشم قشنگت چرا پرآب شده است
مگر که کودک من عیب و علّتی دارد
جواب داری و امّا دلت کباب شده است
مگر که کودک من؟ بغضتان شکست چرا
صدای هق هقت آقا مرا جواب شده است
آهای دست عزیزی که اوّل عشقی
خودت بگو که چرا در من انقلاب شده است
آهای چشم قشنگی که تازه میخندی
برای توست دلش غرق التهاب شده است
سکوت میشکند پردهها و میافتد
که در نگاه غریبانۀ تو قاب شده است
عمود، تیر، عطش، مشک، خیمهها، عبّاس
جواب گریۀ تو این همه کتاب شده است
و مادری که چنین عاشقانه میخندد
از این جواب دلانگیز تو مجاب شده است