مشخصات شعر

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

 

نخستین اتّفاق تلخ‌تر از تلخ در عالم

که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

 

مدینه نه که حتّی مکّه دیگر جای امنی نیست

تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود

 

فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

 

دلش می‌خواست می‌شد آب شد از شرم امّا حیف

دلش می‌خواست صد جان داشت امّا باز هم کم بود

 

اگر در کربلا طوفان نمی‌شد کس نمی‌فهمید

چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

 

نخستین اتّفاق تلخ‌تر از تلخ در عالم

که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرّم بود

 

مدینه نه که حتّی مکّه دیگر جای امنی نیست

تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود

 

فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

 

دلش می‌خواست می‌شد آب شد از شرم امّا حیف

دلش می‌خواست صد جان داشت امّا باز هم کم بود

 

اگر در کربلا طوفان نمی‌شد کس نمی‌فهمید

چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×