- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۰/۱۲
- بازدید: ۸۹۱۱
- شماره مطلب: ۷۲۱
-
چاپ
شعر عاشورایی فتحعلی شاه قاجار
محرم آمد و آغاز ماه ماتم شد
مهی که بارور از وی نهال هر غم شد
مگر به چشم من از خون رسد دگر مددی
ز بس که دیده من اشک ریخت بی نم شد
کجاست حضرت آدم که بیند از نسلش
چه جور و ظلم که بر بهترین عالم شد
چرا که خم نشود قامتم ز غم کامروز
ز بار محنت و غم قد آسمان خم شد
به خالق دو جهان بندهای چنین زیبد
که خواجگی دو عالم به او مسلم شد
برای ماتم آن شاه کربلا «خاقان»
سرشک دیدهام از خون دل دمادم شد
-
ترکیب بند فتحعلی شاه قاجار (بند دهم)
یارب همیشه دیدۀ خورشید تار باد
تا روز حشر سینۀ گردون فکار باد
داد از زمین و چرخ که بیداد کردهاند
این بیمراد باشد و آن برقرار باد
-
ترکیب بند فتحعلی شاه قاجار (بند نهم)
روزی که بر سنان سر آن سروران زدند
آتش به پیکر همۀ انس و جان زدند
دردا که نور چشم پیمبر شهید شد
دوران چرخ سفله به کام یزید شد
-
ترکیب بند فتحعلی شاه قاجار (بند هشتم)
هر سو دلا به نیزه سر سروری ببین
غلطان به خاک و خون ز جفا پیکری ببین
گریان به درد و داغ پدر کودکی نگر
دلریش از فراق پسر مادری ببین
-
ترکیب بند فتحعلی شاه قاجار (بند هفتم)
ای ساکنان عرش ز دل ناله برکشید
این داوری ز شعر بر دادگر کشید
آن نالهای که در غم یحیی کشیدهاید
در ماتم حسین علی بیشتر کشید
شعر عاشورایی فتحعلی شاه قاجار
محرم آمد و آغاز ماه ماتم شد
مهی که بارور از وی نهال هر غم شد
مگر به چشم من از خون رسد دگر مددی
ز بس که دیده من اشک ریخت بی نم شد
کجاست حضرت آدم که بیند از نسلش
چه جور و ظلم که بر بهترین عالم شد
چرا که خم نشود قامتم ز غم کامروز
ز بار محنت و غم قد آسمان خم شد
به خالق دو جهان بندهای چنین زیبد
که خواجگی دو عالم به او مسلم شد
برای ماتم آن شاه کربلا «خاقان»
سرشک دیدهام از خون دل دمادم شد