- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۲۸۹۸
- شماره مطلب: ۷۱۷۵
-
چاپ
یا أباالمهدی ادرکنی
به روی بال ملائک سوار میآید
برای آمدنِ آن سوار، میآید
بگو به لب که برای گرفتن حاجت
چقدر یا حسن امشب به کار میآید
به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم
چه کاری از من و از اختیار میآید
چقدر روی تو بر آسمان سامرّا
شبیه ماه به شبهای تار میآید
خیال وصل تو تنها برای سامرّاست
که با مدینه سر تو کنار میآید
برای خاطر فرزند خویش میآیی
شبیه شیر که شب از شکار میآید
بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند
یگانه مُنتَظِرِ انتظار میآید
می تو چیست که نوشید هر که از صحنت
خُمار میرود از تو، خُمار میآید
شبیه دور حرم در زیارت ارباب
به زائران تو پس کِی فشار میآید؟
حسین آمده یک بار، چیست غیر کَرَم
دلیل اینکه حسن هم دوبار میآید
حسن شدی که بگوید به تو امام حسن
حسن شدن به تو با افتخار میآید
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دو تا کریم درعالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشۀ انگور عسکری این است
که تاکها ننشینند، روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمدهها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع، خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریبتر باشد
که زائران تو در بین کوچهها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
یا أباالمهدی ادرکنی
به روی بال ملائک سوار میآید
برای آمدنِ آن سوار، میآید
بگو به لب که برای گرفتن حاجت
چقدر یا حسن امشب به کار میآید
به غیر اینکه به اذکار یار مجبوریم
چه کاری از من و از اختیار میآید
چقدر روی تو بر آسمان سامرّا
شبیه ماه به شبهای تار میآید
خیال وصل تو تنها برای سامرّاست
که با مدینه سر تو کنار میآید
برای خاطر فرزند خویش میآیی
شبیه شیر که شب از شکار میآید
بگو به منتظران پِلک را غلاف کنند
یگانه مُنتَظِرِ انتظار میآید
می تو چیست که نوشید هر که از صحنت
خُمار میرود از تو، خُمار میآید
شبیه دور حرم در زیارت ارباب
به زائران تو پس کِی فشار میآید؟
حسین آمده یک بار، چیست غیر کَرَم
دلیل اینکه حسن هم دوبار میآید
حسن شدی که بگوید به تو امام حسن
حسن شدن به تو با افتخار میآید
حسن شدی که کریمان فقط دوتا باشند
دو تا کریم درعالم برای ما باشند
حسن شدی که اگر از بقیع برگشتند
کبوتران همه راهی سامرا باشند
دلیل خوشۀ انگور عسکری این است
که تاکها ننشینند، روی پا باشند
حسن شدی که میان مُضیف چشمانت
تمام شهر به عشق شما گدا باشند
حسن شدی که به هنگام بردن نامت
بقیع آمدهها یاد مجتبی باشند
حسن شدی که شبیه بقیع اینجا هم
همیشه گنبد و گلدسته سر جدا باشند
حسن شدی که شبیه بقیع، خُدامت؛
به دور قبر تو ذراتِ در هوا باشند
حسن شدی که غریبی غریبتر باشد
که زائران تو در بین کوچهها باشند
حسن شدی که غریبی به اوج خود برسد
که خادمان تو در شهر کربلا باشند