مشخصات شعر

اشاره

امشب دو دیده‌ام ز غمت پُر ستاره است

آن را که نیست چاره به‌جز این، چه چاره است؟

 

در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم

دل را به یاد مقتلت از جان کناره است

 

با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین

از سوز داغ زهر به جانت شراره است

 

مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت

افلاکیان و اهل سما را نظاره است

 

در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود

حالا به روی دامن یک ماهپاره است

 

گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها

این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است

 

هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان

پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان

اشاره

امشب دو دیده‌ام ز غمت پُر ستاره است

آن را که نیست چاره به‌جز این، چه چاره است؟

 

در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم

دل را به یاد مقتلت از جان کناره است

 

با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین

از سوز داغ زهر به جانت شراره است

 

مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت

افلاکیان و اهل سما را نظاره است

 

در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود

حالا به روی دامن یک ماهپاره است

 

گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها

این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است

 

هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان

پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×