- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۲۲۷
- شماره مطلب: ۷۱۲۵
-
چاپ
مشخصات شعر
نگین
بر چمبر علم و دین نگین بخشیدند
خورشید منوری به دین بخشیدند
یک دستۀ گل ز گلشن سبز بهشت
امشب به امام ساجدین بخشیدند
از همین شاعر
-
هیهات منّا الذله
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله
پیچید بین صحرا، هیهات منّا الذله
تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی
در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله
-
سلام ما به دل داغدیدۀ سجّاد
سلام ما به مدینه، به قبلۀ جانش
سلام ما به رسول الله و گلستانش
سلام ما به حریمی که مهبط وحی است
که جبرئیل امین خادم است و دربانش
-
دل شعلهور
از شرار دل من چشم ترم میسوزد
دل من بیشتر از زخم سرم میسوزد
مثل نخلی که فتاده است کنار دریا
دل گرفته شرر و چشم ترم میسوزد
-
علقمه عطر گل یاس گرفت
چه بلایی است خدایا به سرم آمده است؟
از ره دور غمی در نظرم آمده است
تا پذیرای غمی سخت شوم، باردگر
اشک غم بدرقۀ چشم ترم آمده است
نگین
بر چمبر علم و دین نگین بخشیدند
خورشید منوری به دین بخشیدند
یک دستۀ گل ز گلشن سبز بهشت
امشب به امام ساجدین بخشیدند
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت