مشخصات شعر

شعلۀ عشق خانمان سوز است

 

زنده هستم به عشق دلداری

به ‌امید طلوع دیداری

 

گاه دنبال زندگی هستم

گاه دنبال چوبۀ داری

 

جرعه‌ای نور، کاسه‌ای خورشید

مرحمت کن به قلب بیماری

 

با خیال تو دائم‌ الذکرم

موقع خواب و وقت بیداری

 

ما گرفتار عشق مولائیم

ای به قربان این گرفتاری

 

شعلۀ عشق خانمان سوز است

عشق در اصل آتش افروز است

 

مثل صبح بهار بیدارم

دور تو در مدار تکرارم

 

لب به لب ابر و باد و بارانم

آسمانم، ولی نمی‌بارم

 

در تکاپوی نور سرزده‌ام

تازه‌ام میل عاشقی دارم

 

از همان اول تولد، نه

قبل از آن کرد‌ه‌ای گرفتارم

 

چه بهشتی، چه دوزخی باشم

دست از این عشق برنمی‌دارم

 

خاک عاشق به گریه گل شده است

دل ما با رقیه دل شده است

 

پری قصه‌‌های رؤیایی

چقدر تو شبیه زهرایی

 

زانوی غم بغل نگیر عشقم

زخم داری ولی مسیحایی

 

عمه قربان اشک چشمانت

که عزادار مشک سقایی

 

من که گفتم پدر سفر رفته

از چه در انتظار بابایی؟

 

ناگهان یک طبق رسید از راه

با چه شوری و با چه غوغایی

 

شعلۀ عشق خانمان سوز است

 

زنده هستم به عشق دلداری

به ‌امید طلوع دیداری

 

گاه دنبال زندگی هستم

گاه دنبال چوبۀ داری

 

جرعه‌ای نور، کاسه‌ای خورشید

مرحمت کن به قلب بیماری

 

با خیال تو دائم‌ الذکرم

موقع خواب و وقت بیداری

 

ما گرفتار عشق مولائیم

ای به قربان این گرفتاری

 

شعلۀ عشق خانمان سوز است

عشق در اصل آتش افروز است

 

مثل صبح بهار بیدارم

دور تو در مدار تکرارم

 

لب به لب ابر و باد و بارانم

آسمانم، ولی نمی‌بارم

 

در تکاپوی نور سرزده‌ام

تازه‌ام میل عاشقی دارم

 

از همان اول تولد، نه

قبل از آن کرد‌ه‌ای گرفتارم

 

چه بهشتی، چه دوزخی باشم

دست از این عشق برنمی‌دارم

 

خاک عاشق به گریه گل شده است

دل ما با رقیه دل شده است

 

پری قصه‌‌های رؤیایی

چقدر تو شبیه زهرایی

 

زانوی غم بغل نگیر عشقم

زخم داری ولی مسیحایی

 

عمه قربان اشک چشمانت

که عزادار مشک سقایی

 

من که گفتم پدر سفر رفته

از چه در انتظار بابایی؟

 

ناگهان یک طبق رسید از راه

با چه شوری و با چه غوغایی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×