- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۴۴۵
- شماره مطلب: ۷۰۱۵
-
چاپ
در خرابه مصرعی از زندگیام طی شده
با لب تشنه نگاهی پر تمنا میرود
ساحل چشمی به استقبال دریا میرود
با دعا چشم تری باشد یقیناً با شتاب
روی بال عرشیان تا عرش اعلا میرود
دلشکستهتر ز هرکس میشود خورشید و ماه
یک ستاره از مدار کهکشان تا میرود
کوثری زخمی، هراسان از شکست روزگار
غرق خواهش در پی إنّا فتحنا میرود
گریههای آسمان اثبات کرد این قضیه را
آه جانسوز یتیمان زود بالا میرود
مثل یک عاشق به پای انتظارم ماندهام
منتظر در لحظههای احتضارم ماندهام
در دلم شوق وصالت را سراسر داشتم
آرزوهای قشنگی با تو در سر داشتم
سعی کردم آنچه تو میخواستی باشم پدر
تا بگویی دختری مانند مادر داشتم
روزهای خوب من در شهر پیغمبر گذشت
هم تو بودی در کنارم، هم برادر داشتم
بارها دیدی چگونه ناز من را میخرید
از همه عالم عمویی مهربان تر داشتم
در خرابه مصرعی از زندگیام طی شده
من که روی شانهات بیتی محقر داشتم
آرزوهایم همه بی تو به پایان میرسد
مانده از تو یک سری، آن هم به دامان میرسد
پا به پایت با مشقت تا خرابه آمدم
بودیاما غرق غربت تا خرابه آمدم
در کنارت محترم بودم ولی در طول راه
لا به لای هتک حرمت تا خرابه آمدم
عمه دارد بر تنش از من کبودی بیشتر
خواهرت کرده حمایت تا خرابه آمدم
دختری از روی کینه چادرم را میکشید
زیر آماج حسادت تا خرابه آمدم
گرچه روی من سیاه از تازیانهها شده
روسفیدم، با رشادت تا خرابه آمدم
خواب را بر دشمنت با گریهام کردم حرام
غیر نامت هیچکس نشنیده از من یک کلام
-
شبنم از آینهات پاک کن ای خورشیدم!
من عاشق که به شوق یرنی میمیرم
آخر از عشق تو روزی علنی میمیرمفقط این بار به تو رو زدهام تا نروی
اگر از خواهر خود دل بکنی میمیرم -
چی میشه دلم رو کربلا کنی؟
دوباره میرم یه گوشه بشینم
تا که خلوتی کنم با دفترممیخوام امشب فقط از حرم بگم
نمیخوام یه ذره هم طفره برم -
گلدستههای نیزه
قلبش شکسته بود و نگاهش به راه بود
پژمرده از ندیدن خورشید و ماه بود
با آنکه رنگ چادر او رفت در مسیر
از هر طرف اسیر هجوم نگاه بود
در خرابه مصرعی از زندگیام طی شده
با لب تشنه نگاهی پر تمنا میرود
ساحل چشمی به استقبال دریا میرود
با دعا چشم تری باشد یقیناً با شتاب
روی بال عرشیان تا عرش اعلا میرود
دلشکستهتر ز هرکس میشود خورشید و ماه
یک ستاره از مدار کهکشان تا میرود
کوثری زخمی، هراسان از شکست روزگار
غرق خواهش در پی إنّا فتحنا میرود
گریههای آسمان اثبات کرد این قضیه را
آه جانسوز یتیمان زود بالا میرود
مثل یک عاشق به پای انتظارم ماندهام
منتظر در لحظههای احتضارم ماندهام
در دلم شوق وصالت را سراسر داشتم
آرزوهای قشنگی با تو در سر داشتم
سعی کردم آنچه تو میخواستی باشم پدر
تا بگویی دختری مانند مادر داشتم
روزهای خوب من در شهر پیغمبر گذشت
هم تو بودی در کنارم، هم برادر داشتم
بارها دیدی چگونه ناز من را میخرید
از همه عالم عمویی مهربان تر داشتم
در خرابه مصرعی از زندگیام طی شده
من که روی شانهات بیتی محقر داشتم
آرزوهایم همه بی تو به پایان میرسد
مانده از تو یک سری، آن هم به دامان میرسد
پا به پایت با مشقت تا خرابه آمدم
بودیاما غرق غربت تا خرابه آمدم
در کنارت محترم بودم ولی در طول راه
لا به لای هتک حرمت تا خرابه آمدم
عمه دارد بر تنش از من کبودی بیشتر
خواهرت کرده حمایت تا خرابه آمدم
دختری از روی کینه چادرم را میکشید
زیر آماج حسادت تا خرابه آمدم
گرچه روی من سیاه از تازیانهها شده
روسفیدم، با رشادت تا خرابه آمدم
خواب را بر دشمنت با گریهام کردم حرام
غیر نامت هیچکس نشنیده از من یک کلام