- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۲۵۰۸
- شماره مطلب: ۶۹۳۶
-
چاپ
خدا به ماه رسانده ست دست دریا را
چنان که وقت عطش جرعهای گوارا را
طلب کنید فقط ساقی العطاشا را
هنوز جای علامت به شانۀ پدر است
سپرده زیر علم دست صاحبش ما را
دوبارۀ خانۀ ما سفرۀ اباالفضل است
گمان کنم گرهای هست کار بابا را
به یک نگاه اباالفضل هم نخواهم داد
اگر دهند به دستم تمام دنیا را
به چشم دل بنگر ظهر روز تاسوعا
میان دسته میانداری مسیحا را
غروب میکند از فرط خجلتش خورشید
نقاب اگر که بگیرند ماه زیبا را
فقط به علقمه، آن هم درست ظهر عطش
خدا به ماه رسانده ست دست دریا را
خدا کند برساند به خیمه مشکش را
خدا کند نبرند آبروی سقا را
خبر رسید که از روی زین زمین افتاد
خدا کند برسانند زود زهرا را
-
بهشت
فرقی ندارد که جهنم یا بهشت است
هرجا که میگویم حسین، آنجا بهشت است
هر روز از این روضه به آن روضه دویده
حق دارد آنکه گفته این دنیا بهشت است
-
شمس و قمر
شیعه را عمری است دلخوش میکند، غم را ببین!
یازده ماهند حیرانش، محرم را ببین
بارها شمس و قمر را دیدهای، اما جدا
داخل یک قاب حالا هر دو با هم را ببین
-
آب از خودش خجل است
از ازل عشق، در دلم بوده
سایۀ بر سرم، علم بوده
خانۀ اولم حرم بوده
خدا به ماه رسانده ست دست دریا را
چنان که وقت عطش جرعهای گوارا را
طلب کنید فقط ساقی العطاشا را
هنوز جای علامت به شانۀ پدر است
سپرده زیر علم دست صاحبش ما را
دوبارۀ خانۀ ما سفرۀ اباالفضل است
گمان کنم گرهای هست کار بابا را
به یک نگاه اباالفضل هم نخواهم داد
اگر دهند به دستم تمام دنیا را
به چشم دل بنگر ظهر روز تاسوعا
میان دسته میانداری مسیحا را
غروب میکند از فرط خجلتش خورشید
نقاب اگر که بگیرند ماه زیبا را
فقط به علقمه، آن هم درست ظهر عطش
خدا به ماه رسانده ست دست دریا را
خدا کند برساند به خیمه مشکش را
خدا کند نبرند آبروی سقا را
خبر رسید که از روی زین زمین افتاد
خدا کند برسانند زود زهرا را