- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
- بازدید: ۱۵۰۰
- شماره مطلب: ۶۹۱۸
-
چاپ
سورۀ لب تشنه
داری هوای هیئتمان میکنی حسین
لبریز از فضیلتمان میکنی حسین
داری به سمت هیئتمان گام میزنی
دل آشنای غربتمان میکنی حسین
همراه خویش اکبر و قاسم میآوری
سرخوش از این رفاقتمان میکنی حسین
ما بچههای گمشدۀ مادر توایم
از بس که عشق قسمتمان میکنی حسین
ما آیههای سورۀ لب تشنۀ توایم
بر روی نی تلاوتمان میکنی حسین
بیمارهای روحی دیوانهات شدیم
با روضهها، طبابتمان میکنی حسین
ما را کنار نام خودت مینشانی و
لبریز عشق و حرمتمان میکنی حسین
یک استکان چایی روضه که میدهی
مست از شراب هیئتمان میکنی حسین
ما دلخوشیم، دلخوش این که به روز حشر
با خندهای شفاعتمان میکنی حسین
-
غزلهای فرات
باز هم کوچه و یک لشگرِ بی عمامه
باز افتاده وسط، حیدرِ بی عمامه
دود از یک طرف و هلهله از سمت دگر
کوچه لبریز شد از یک سرِ بی عمامه
-
دل خوشبو
دست بر سینه فرود آمد و دم خوشبو شد
اشک از چشم برون آمد و غم خوشبو شد
نوحههای دودمه تاب ز هیئت بردند
غم که روی جگرم ریخت، دلم خوشبو شد -
عطر یاس سرخ
بوی سیب سرخ دارد میوزد در کربلا
خاک هم از آسمان دل میبرد در کربلا
یک نفر که جای دستش بال در آورده است
بیخود از خود دور گنبد میپرد در کربلا
سورۀ لب تشنه
داری هوای هیئتمان میکنی حسین
لبریز از فضیلتمان میکنی حسین
داری به سمت هیئتمان گام میزنی
دل آشنای غربتمان میکنی حسین
همراه خویش اکبر و قاسم میآوری
سرخوش از این رفاقتمان میکنی حسین
ما بچههای گمشدۀ مادر توایم
از بس که عشق قسمتمان میکنی حسین
ما آیههای سورۀ لب تشنۀ توایم
بر روی نی تلاوتمان میکنی حسین
بیمارهای روحی دیوانهات شدیم
با روضهها، طبابتمان میکنی حسین
ما را کنار نام خودت مینشانی و
لبریز عشق و حرمتمان میکنی حسین
یک استکان چایی روضه که میدهی
مست از شراب هیئتمان میکنی حسین
ما دلخوشیم، دلخوش این که به روز حشر
با خندهای شفاعتمان میکنی حسین