- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۲/۰۱
- بازدید: ۷۵۲۰
- شماره مطلب: ۶۶۶۸
-
چاپ
علی نشناسهای کوفه
اول شب بود، اما ترس فردا داشتند
دست و پا گم کرده بودند و تماشا داشتند
اقتدای این جماعت بر امامیدیگر است
طول دادم سجده چون، قصد فرادا داشتند
بی جهت بار اضافه با خودت اینجا میار
نامههایی را که صدها مهر و امضا داشتند
مردمانی که به آنی خویش را منکر شوند
ماندهام ما را چرا بر آمدن وا داشتند
اول صبحی رجزهای حماسی شان بلند
اول مغرب چو زنها خوف فردا داشتند
دست دشمن داده یکسر این شیوخ بی وفا
لشکری را که به نام دوست برپا داشتند
این علی نشناسهای کوفه را بشناس، آه
مردمی را که به گردن خون مولا داشتند
بد، هوایی غنیمتهای جنگی گشته اند
از همان اول، به دلها نقشه گویا داشتند
نقل محفلهایشان حرف از کنیزی بردن است
گرگهایی که به لب ذکر خدا را داشتند
-
بهار غم
بچهها بازم محرم اومده
عید ما با بهار غم اومده
بچهها خیمۀ ماتم بزنید
همگی به سینه محکم بزنید
-
درد فراق
هوای کهنۀ این شهر تازه دم کرده
گناهکاریمان «تنزل النقم» کرده
«ظلمت نفسی» ما را شنید دلبر و گفت:
امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده
-
هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است
قسم به عشق، جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیدۀ شب زندهدار خود گریم
قسم به اشک سحر، دوری از بکا سخت است
-
محرم صادق
دلم هوای بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکی به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
علی نشناسهای کوفه
اول شب بود، اما ترس فردا داشتند
دست و پا گم کرده بودند و تماشا داشتند
اقتدای این جماعت بر امامیدیگر است
طول دادم سجده چون، قصد فرادا داشتند
بی جهت بار اضافه با خودت اینجا میار
نامههایی را که صدها مهر و امضا داشتند
مردمانی که به آنی خویش را منکر شوند
ماندهام ما را چرا بر آمدن وا داشتند
اول صبحی رجزهای حماسی شان بلند
اول مغرب چو زنها خوف فردا داشتند
دست دشمن داده یکسر این شیوخ بی وفا
لشکری را که به نام دوست برپا داشتند
این علی نشناسهای کوفه را بشناس، آه
مردمی را که به گردن خون مولا داشتند
بد، هوایی غنیمتهای جنگی گشته اند
از همان اول، به دلها نقشه گویا داشتند
نقل محفلهایشان حرف از کنیزی بردن است
گرگهایی که به لب ذکر خدا را داشتند