- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
- بازدید: ۲۱۹۴
- شماره مطلب: ۶۶۱۹
-
چاپ
مشخصات شعر
بهانه
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز میکند گله را
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنههای حرمله را
از همین شاعر
-
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
چنانکه درد ز مرهم جدا نخواهد شد
غم از نگاه تو یکدم جدا نخواهد شد
محرم و صفر و فاطمیه، نه هر روز
دل تو لحظهای از غم جدا نخواهد شد
-
قسم به اشک
از آن زمان که خدایم سرشت تا باشم
نوشت تا که فقط عاشق شما باشم
نوشت با همه کس غیر تو غریب شوم
نوشت تا که فقط با تو آشنا باشم
-
شاگردهای مکتبت استاد افلاکند
ای روزهای تار، ای شبهای دور از ماه
ای بیقراریهای دائم با دلم همراه
ای بغضهایی که میآیید از سفر ناگاه
باری اگر شوق سفر دارید، بسم الله
-
شب قدر و بی قراری
بازم شب قدره و بیقراری
غلط میخوره رو گونههای خیسم
بازم شب قدره و حاجتام و
یکی یکی با گریه مینویسم
بهانه
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز میکند گله را
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنههای حرمله را
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت