مشخصات شعر

مثل دو بال پرستو

هم میان دست و بازو فاصله افتاده است

هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است

 

تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم

بین اعضا از همه‌سو فاصله افتاده است

 

نکته‌ای سر بسته را بر دوش با خود باد برد

این‌که بین شانه و مو فاصله افتاده است!

 

تیغ‌ها در پیکرش پهلو به پهلو می‌شوند

در دل هر زخم از این رو فاصله افتاده است

 

ازدحام تیر شد در سینه که بین نفس

با نفس در این هیاهو فاصله افتاده است

 

ناامیدی ساخت کارش را همین‌که غرق زخم

دید بین مشک با او فاصله افتاده است

 

غیر او در هرکس دیگر طبیعی هست اگر

بین تیر و چشم و زانو فاصله افتاده است

***

شیر می‌گویند امّا بین ابروهای او

مثل دو بال پرستو فاصله افتاده است

 

مثل دو بال پرستو

هم میان دست و بازو فاصله افتاده است

هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است

 

تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم

بین اعضا از همه‌سو فاصله افتاده است

 

نکته‌ای سر بسته را بر دوش با خود باد برد

این‌که بین شانه و مو فاصله افتاده است!

 

تیغ‌ها در پیکرش پهلو به پهلو می‌شوند

در دل هر زخم از این رو فاصله افتاده است

 

ازدحام تیر شد در سینه که بین نفس

با نفس در این هیاهو فاصله افتاده است

 

ناامیدی ساخت کارش را همین‌که غرق زخم

دید بین مشک با او فاصله افتاده است

 

غیر او در هرکس دیگر طبیعی هست اگر

بین تیر و چشم و زانو فاصله افتاده است

***

شیر می‌گویند امّا بین ابروهای او

مثل دو بال پرستو فاصله افتاده است

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×