- تاریخ انتشار: ۱۳۹۶/۰۲/۰۱
- بازدید: ۳۴۴۴
- شماره مطلب: ۶۴۲۵
-
چاپ
کسی ز عهدۀ این روضه، برنمیآید
تو دست شستهای ای عشق، از ملال خودت
حسین، دغدغهات بود و بی خیال خودت
حسین، حرّی اگر داشت، من تو را حرّم!
ببند زخم سرم را به دستمال خودت
هرآنچه هست در این سینه، از تفضل توست
به غیر مال خودت هرچه هست مال خودت
کسی ز عهدۀ این روضه، برنمیآید
خودت به روضه بیا گریه کن به حال خودت
عجیب نیست به یاد رباب میافتم
ز بس که طعنه شنیدی تو از عیال خودت
-
روضۀ فاش از رخ مستور میگیریم ما
نان گرم روضه را از شور میگیریم ما
از تنور سرد دوزخ، نور میگیریم ما
سردر هر بیت، پرچم میزنیم از اشک خویش
آخر شیرین زبانی، شور میگیریم ما
-
تماشا میکنم از بین انگشتان بهشتش را
اذان سرمه میگویند در چشم شبستانش
صدای صبح میپیچید به صحن شبنمستانش
ز فرط تازگی زخم خدا را بیکفن دیدم
شنیدم با حصیر کهنه نتوان کرد پنهانش
-
نان روضه
نان گرم روضه را از شور میگیریم ما
از تنور سرد دوزخ، نور میگیریم ما
سردر هر بیت، پرچم میزنیم از اشک خویش
آخر شیرین زبانی، شور میگیریم ما
کسی ز عهدۀ این روضه، برنمیآید
تو دست شستهای ای عشق، از ملال خودت
حسین، دغدغهات بود و بی خیال خودت
حسین، حرّی اگر داشت، من تو را حرّم!
ببند زخم سرم را به دستمال خودت
هرآنچه هست در این سینه، از تفضل توست
به غیر مال خودت هرچه هست مال خودت
کسی ز عهدۀ این روضه، برنمیآید
خودت به روضه بیا گریه کن به حال خودت
عجیب نیست به یاد رباب میافتم
ز بس که طعنه شنیدی تو از عیال خودت