مشخصات شعر

خاک دیوانگی مجنون‌ها

 

بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند

چمدانی که دست زن مانده

اتوبوسی که بی هوا رفته

چشم‌هایی که بر ترن مانده

 

روزها روزهای عاشقی است

دل که پر زد نمی‌شود که نشست

تیک تاک دقیقه‌ها بیتاب

غم که سر زد نمی‌شود که نشست

 

کوله پشتی این مسافرها

پُرِ‌اندوه چند ساله شده

مستی از حد گذشته بانو جان

چشم‌ها ساغر و پیاله شده

 

عاشقِ غیرت اباالفضلند

عاشق آسمان شش گوشه

مبتلای زمین اعجاز و

مبتلای زمان شش گوشه

 

بین این دو حرم که محشر محض

پیش آن دست بسته می‌بارد

ابرها پیش مرگ مدعی‌اند

و غروب شکسته می‌بارد

 

جاده‌ها پا به پای زائرها

تابلوها قدم قدم غربت

چاله‌های هوا پر از خالی

اتوبوس و ترن پر از خلوت

 

نذرها، گوشه چشم بی‌بی و

چشم‌ها رو به دست عباس است

نام این خاک شهرِ عاشقی است

نام این خاک شهر احساس است

 

مرزها در اسارت عشقند

عشق جای تمام قانون‌هاست

جان پناه قشنگ لیلاها

خاک دیوانگی مجنون‌هاست

 

این ور مرزها، پدر دلتنگ

مادر و استخاره‌هایت هم

آه، ‌امسال بی‌لیاقت بود

شاعر سوگواره‌هایت هم

 

خاک دیوانگی مجنون‌ها

 

بغض‌ها دسته دسته می‌لرزند

چمدانی که دست زن مانده

اتوبوسی که بی هوا رفته

چشم‌هایی که بر ترن مانده

 

روزها روزهای عاشقی است

دل که پر زد نمی‌شود که نشست

تیک تاک دقیقه‌ها بیتاب

غم که سر زد نمی‌شود که نشست

 

کوله پشتی این مسافرها

پُرِ‌اندوه چند ساله شده

مستی از حد گذشته بانو جان

چشم‌ها ساغر و پیاله شده

 

عاشقِ غیرت اباالفضلند

عاشق آسمان شش گوشه

مبتلای زمین اعجاز و

مبتلای زمان شش گوشه

 

بین این دو حرم که محشر محض

پیش آن دست بسته می‌بارد

ابرها پیش مرگ مدعی‌اند

و غروب شکسته می‌بارد

 

جاده‌ها پا به پای زائرها

تابلوها قدم قدم غربت

چاله‌های هوا پر از خالی

اتوبوس و ترن پر از خلوت

 

نذرها، گوشه چشم بی‌بی و

چشم‌ها رو به دست عباس است

نام این خاک شهرِ عاشقی است

نام این خاک شهر احساس است

 

مرزها در اسارت عشقند

عشق جای تمام قانون‌هاست

جان پناه قشنگ لیلاها

خاک دیوانگی مجنون‌هاست

 

این ور مرزها، پدر دلتنگ

مادر و استخاره‌هایت هم

آه، ‌امسال بی‌لیاقت بود

شاعر سوگواره‌هایت هم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×