مشخصات شعر

خورشید غریب

 

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزه‌ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!

باغبانی‌ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا
به خزانی ثمرش رفت، ولی قولش نه!

شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!

جان من برخیِ آن مرد که در شط فرات
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!

هر طرف می‌نگری نامِ حسین است و حسین
ای دمش گرم! سرش رفت، ولی قولش نه!

 

 

خورشید غریب

 

روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزه‌ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!

باغبانی‌ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا
به خزانی ثمرش رفت، ولی قولش نه!

شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!

جان من برخیِ آن مرد که در شط فرات
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!

هر طرف می‌نگری نامِ حسین است و حسین
ای دمش گرم! سرش رفت، ولی قولش نه!

 

 

۴ نظر
 
  • رخشانی ۱۴۰۰/۰۵/۱۹

    عالی

  • مهرآرام ۱۳۹۹/۰۶/۲۱

    خدا به هر شاعری نگاه کنه میشه این آقا اجرت با امام حسین .

  • سلیمانی ۱۳۹۹/۰۲/۱۶

    چقدر شعر روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه.... قشنگ و پر محتواس که هر وقت میخونم از خدا پر میشم.....

  • سلیمانی ۱۳۹۹/۰۲/۱۶

    چقدر شعر روی دستش پسرش رفت ولی قولش نه.... قشنگ و پر محتواس که هر وقت میخونم از خدا پر میشم.....

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×