مشخصات شعر

با کاروان نیزه (بند چهاردهم)

قربان آن نی یی که دمندش سحر، مدام

قربان آن می‌ یی که دهندش علی الدوام

 

قربان آن پری که رساند تو را به عرش

قربان آن سری که سجودش شود قیام

 

هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین

راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام

 

این خطی از حکایت مستان کربلاست:

ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!

 

تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما

یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام

 

اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام  خموش

مجلس به سر رسید و نشد روضه‌ام  تمام

 

با کاروان نیزه به دنبال، می‌‌رویم

در منزل نخست تو از حال می‌‌رویم

با کاروان نیزه (بند چهاردهم)

قربان آن نی یی که دمندش سحر، مدام

قربان آن می‌ یی که دهندش علی الدوام

 

قربان آن پری که رساند تو را به عرش

قربان آن سری که سجودش شود قیام

 

هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین

راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام

 

این خطی از حکایت مستان کربلاست:

ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام!

 

تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما

یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام

 

اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام  خموش

مجلس به سر رسید و نشد روضه‌ام  تمام

 

با کاروان نیزه به دنبال، می‌‌رویم

در منزل نخست تو از حال می‌‌رویم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×