- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۱
- بازدید: ۲۸۲۹
- شماره مطلب: ۶۱۵۰
-
چاپ
ذوالجناح بی سوار
نسیم تلخ پر از انکسار میآید
و ذوالجناح دگر بی سوار میآید
به باد رفته گمانم تمام هستی او
به سمت خیمه چه بی اختیار میآید
تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده
که ناله میزند و بی قرار میآید
فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر
صدای نالهای از مستجار میآید
زنی که اول صبحی شبیه حیدر بود
غروب با قد خم هم کنار میآید
میان خیمه آتش گرفته غیر از غم
سراغ اهل حرم اضطرار میآید
غروب با خودش انگار غربت آورده
ز سمت خیمه صدای فرار میآید
یکی دوید، گمان میکنم سر آورده
چقدر با عجله، از شکار میآید؟
تمام لشگر ابلیس غرق شادی بود
از این به بعد چه بر روزگار میآید؟
-
فدای سرت
چقدر گریه نوشته دلم برای سرت
تمام جسم تو زخمی...ولی فدای سرت
چه آمده به سرت زیر تیر و نیزه و نعل؟
بگو که بوسه بگیرم من از کجای سرت؟
-
عرش نیزه
دیگر تحملش به سر آمد، برابرش
دارد ز دست میرود عمه، عمو، سرش
شمشیر و نیزه، تیر و سنان متحد شدند
با هر صدای حرمله: «حمله به پیکرش»
-
پشت سرت
نگاه و آه چه در هم شدند پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
-
کرب و بلا مثل مدینه شده بود
ته گودال تمام بدنش میسوزد
خواهری دید عقیق یمنش میسوزدنیزهها زیر حرارت همگی ذوب شدند
بی سبب نیست جراحات تنش میسوزد
ذوالجناح بی سوار
نسیم تلخ پر از انکسار میآید
و ذوالجناح دگر بی سوار میآید
به باد رفته گمانم تمام هستی او
به سمت خیمه چه بی اختیار میآید
تمام فاجعه را با دو چشم خود دیده
که ناله میزند و بی قرار میآید
فقط نه کرب و بلا و مدینه و مشعر
صدای نالهای از مستجار میآید
زنی که اول صبحی شبیه حیدر بود
غروب با قد خم هم کنار میآید
میان خیمه آتش گرفته غیر از غم
سراغ اهل حرم اضطرار میآید
غروب با خودش انگار غربت آورده
ز سمت خیمه صدای فرار میآید
یکی دوید، گمان میکنم سر آورده
چقدر با عجله، از شکار میآید؟
تمام لشگر ابلیس غرق شادی بود
از این به بعد چه بر روزگار میآید؟