- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۴۹۴
- شماره مطلب: ۵۹۹۲
-
چاپ
معراج حضور
یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزهها
شد تماشایی خدا، انگار روی نیزهها
می طپد پیش نگاه مردۀ نامردان
عشق صد آیینه در تکرار روی نیزهها
پیش ازین بر خاک مقتل بود معراج حضور
خوش تجلی کردهاند این بار، روی نیزهها
آستینم را، کلاف اشک گوهر کردهام
یوسفاند و گرمی بازار، روی نیزهها
کاروان را منزل غربت جدا افتاده بود
همرهان را تازه شد دیدار روی نیزهها
تا بمانی سرخ رو تا صبح محشر،ای شفق
بوسه از لبهایشان بدار روی نیزهها
آسمان! گر اختران خویش را گم کردهای
شرحه شرحه، عشق را بشمار، روی نیزهها
کوفه کوفه داس و خنجر بود و، از آل علی
صد گلستان لاله شد تبدار، روی نیزهها
-
گنجینه
شعر من، ای آسمانی حال من
ای سکوت و شور و قیل و قال من
خسته منشین در حریم وصل یار
نشئهای، از جام مشتاقی بیار
-
فصل سبز ملاقات
تو مثل آن گل سرخی، که تازه وا شده است
وغنچه غنچه در این دشت، رو نما شده است
تو اولین قدم سبز، روی دشت بهارتو مثل طفل نسیمی، که تازه پا شده است
-
آئینهدار
ام البنینم بحر گوهرپرور اَستم
شیر خدا را بعد زهرا همسر اَستم
اینم همه از همّت بخت بلند است
آئینهدار آفتاب انور اَستم
معراج حضور
یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزهها
شد تماشایی خدا، انگار روی نیزهها
می طپد پیش نگاه مردۀ نامردان
عشق صد آیینه در تکرار روی نیزهها
پیش ازین بر خاک مقتل بود معراج حضور
خوش تجلی کردهاند این بار، روی نیزهها
آستینم را، کلاف اشک گوهر کردهام
یوسفاند و گرمی بازار، روی نیزهها
کاروان را منزل غربت جدا افتاده بود
همرهان را تازه شد دیدار روی نیزهها
تا بمانی سرخ رو تا صبح محشر،ای شفق
بوسه از لبهایشان بدار روی نیزهها
آسمان! گر اختران خویش را گم کردهای
شرحه شرحه، عشق را بشمار، روی نیزهها
کوفه کوفه داس و خنجر بود و، از آل علی
صد گلستان لاله شد تبدار، روی نیزهها