- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۳۸۶۱
- شماره مطلب: ۵۹۵۸
-
چاپ
چراغ کربلا
در این صحرا که خارش، بوسه میزد دامن ما را
به پای جان سماعی هست در خون گلشن ما را
سماعی بی سرو بی دست، اما آنچنان موزون
که نی نجوا کند آهنگ از خود رفتن ما را
سماعی سوز پرور، رنگ آتش، رنگ بی تابی
که معراجی است در میدان، ز پا افتادن ما را
بلا میبارد اینجا، گو ببارد، ما حریفانیم
شرر میرقصد اینجا، گو بسوزد خرمن ما را
بیا ای دار بردار از نگاهم بار هستی را
بیا ای تیغ پیش انداز اینک گردن ما را
عطش میجوشد آن سان در رگ جان ازل گویی
شهادت ترجمان بوده ست شوق رفتن ما را
به چشم دوست میبینم، این غوغا اگر تا حشر
به جای دوست، دشمن پر کند پیراهن ما را
چراغ لالههای کربلا را ما برافروزیم
که هرگز نیست خاموشی، چراغ روشن ما را
به باغ سرخ تاریخ از شهادت تا سعادت باز
ببر ای عطر مظلومی گل پیراهن ما را
-
مادر دو آینه
بانوی صبر ای گهر عشق را امین
عاشقترین نگاه اهورایی زمین
ای در طواف سایۀ چشم تو آفتاب
از خرمن شکوه تو احساس خوشهچین
-
سرسبز
چون چشمه برآمده است سرسبز شود
با چشم تر آمده است سرسبز شود
با جاری خون به عرصۀ عاشورا
پیرانه سر آمده است سرسبز شود
-
داغ سرخ
هر چند نگاه تو مقیّد به رضاست
در باغ دلت عطر بهشت شهداست
در سینۀ مجروح تو داغی سرخ از
خورشیدِ به خون نشستۀ کرببلاست
چراغ کربلا
در این صحرا که خارش، بوسه میزد دامن ما را
به پای جان سماعی هست در خون گلشن ما را
سماعی بی سرو بی دست، اما آنچنان موزون
که نی نجوا کند آهنگ از خود رفتن ما را
سماعی سوز پرور، رنگ آتش، رنگ بی تابی
که معراجی است در میدان، ز پا افتادن ما را
بلا میبارد اینجا، گو ببارد، ما حریفانیم
شرر میرقصد اینجا، گو بسوزد خرمن ما را
بیا ای دار بردار از نگاهم بار هستی را
بیا ای تیغ پیش انداز اینک گردن ما را
عطش میجوشد آن سان در رگ جان ازل گویی
شهادت ترجمان بوده ست شوق رفتن ما را
به چشم دوست میبینم، این غوغا اگر تا حشر
به جای دوست، دشمن پر کند پیراهن ما را
چراغ لالههای کربلا را ما برافروزیم
که هرگز نیست خاموشی، چراغ روشن ما را
به باغ سرخ تاریخ از شهادت تا سعادت باز
ببر ای عطر مظلومی گل پیراهن ما را