- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۹۴۱
- شماره مطلب: ۵۹۵۴
-
چاپ
شوق جان باختن
باغ، آن روز صبر و تاب نداشت
عطشِ آب داشت، آب نداشت
باغبان از بهار میپرسید
یک چمن گل مگر گلاب نداشت
عشق اطراف خیمه میگردید
فرصت حسن انتخاب نداشت
سیزده ساله، ارغوان پوشی
که نظر جز به آفتاب نداشت
جام احلی من العسل بر کف
آرزو داشت اضطراب نداشت
در همان لحظهای که در میدان
بانگ هل من معین جواب نداشت
آب به لبیک وا نکرد، کسی
یاوری پای در رکاب نداشت
غنچهای، در میان گهواره
عطش وصل داشت، خواب نداشت
در تب و تاب عشق او، اثری
ذکر لالایی رباب نداشت
جز در این انقلاب، شش ماهه
جانفدا هیچ انقلاب نداشت
به گلویش، که تیر میآمد
از لبش، بوی شیر میآمد
-
محرم و صفر عشق
با یا حسین عشق من آغاز میشود
با اربعین شکوفۀ گل باز میشود
با یا حسین میرسد از راه، عطر یاسبا اربعین بهار گل آغاز میشود
-
مرثیهای که نا سروده ماند
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جز حسین، برابر نداشتم
وقتی صدای غربت یاسین بلند شددر خاطرم، به جز غم کوثر نداشتم
-
دختر شقایق
چون او کسی به راه وفا، یاوری نکرد
خون جگر نخورد و پیام آوری نکرد
زینب که مثل او کسی از داغدیدگانبا اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد
-
سوغات
تا باد گره گشای زلف چمن است
بر سینۀ لاله، داغ گلهای من است
هجده یوسف اگر چه از دستم رفتسوغات من از سفر، همین پیرهن است
شوق جان باختن
باغ، آن روز صبر و تاب نداشت
عطشِ آب داشت، آب نداشت
باغبان از بهار میپرسید
یک چمن گل مگر گلاب نداشت
عشق اطراف خیمه میگردید
فرصت حسن انتخاب نداشت
سیزده ساله، ارغوان پوشی
که نظر جز به آفتاب نداشت
جام احلی من العسل بر کف
آرزو داشت اضطراب نداشت
در همان لحظهای که در میدان
بانگ هل من معین جواب نداشت
آب به لبیک وا نکرد، کسی
یاوری پای در رکاب نداشت
غنچهای، در میان گهواره
عطش وصل داشت، خواب نداشت
در تب و تاب عشق او، اثری
ذکر لالایی رباب نداشت
جز در این انقلاب، شش ماهه
جانفدا هیچ انقلاب نداشت
به گلویش، که تیر میآمد
از لبش، بوی شیر میآمد