مشخصات شعر

آفتاب معرفت

ای علی اکبر! گل سرخ بهار

مصطفی را بهترین ‌آیینه دار

 

آفتاب معرفت، ماه شکوه!

ظلمت از تو تا همیشه در ستوه


ابروانت چون کمان، مژگان چو تیر

آسمانی‌‌ها به گیسویت چو اسیر


در نگاه تو، شکوه مشتری ست

مشتری، بر چشم‌‌هایت مشتری ست


آستان بوس، جلالت آفتاب

ذکر او یا لیتنی کنت تراب


حسن یوسف، از جمالت خوشه چین

در کمال جذبه ات روح الامین


عطر تو، پیچیده در هفت آسمان

هر چه گل، بوی تو را دارد به جان


رنگ می‌بازد کنارت، رنگ‌‌ها

می‌شکوفد با تو، حتی سنگ‌‌ها


ای نفس‌‌های تو، معنای مسیح

وی شهادت نوش تو، عطشان ذبیح


ای عطش نوش تو اقیانوس‌‌ها

معنی آیینه در قاموس‌‌ها


استقامت پای بوس هیبتت

زندگانی زنده شد از همتت


گرد،! از دریا بر آوردی علی

مرگ را از پای در آوری علی!


ای به طوبی کوثرت از نسل خلیل

تشنۀ لب‌‌ها خشکت، سلسبیل


ای نگاهت را، زلالی‌‌ها دخیل

و آن لب خشکیده را دریا دخیل


ای همه افلاکیان، داده‌ات

بال‌‌های قدسیان، سجاده‌ات


ای ادب تو ادب آموخته

عشق از تو، تاب و تب آموخته


با لبان تشنه،‌ای دریا ضمیر

‌ایستادی پیش سلطان سر به زیر


خواستی رخصت سوی میدان شوی

شبچراغ خانۀ‌ ایمان شوی


شاه گفتت: روز اعجاز آمده است

بال بگشا گاه پرواز آمده ست


باید‌این سیمرغ قاف آرزو

پر زنی با بال خون تا عرش او


چشم گل‌‌ها، بر بهارت مانده است

مادرم چشم انتظارت مانده است


گرچه دریا، سخت طوفانی شده است

هر کسی رفته ست قربانی شده است


دل به دریا می‌زنی، با شوق و شور

‌ای ستاره می‌روی آغوش هور


گرچه می‌دانم، جدایی مشکل است

کار من با تو علی، کار دل است


گرچه سخت است از تو دل کندن، ولی

می‌کنم دل از تو با یک یا علی


از غم سینه صد چاک اوفتاد

از فراز زین روی خاک افتاد


تا به خاک افتادی‌ای روح قیام

طاق شد یکبارگی تاب امام


آتشین آه فلک سوزی کشید

وای علی گویان، به بالینت رسید


بر سر بالین تو‌ای سرو ناز

‌این چنین می‌گفت با سوز و گداز


داغدارم کرده‌ای،‌ای لاله‌ام

عرش می‌ورزد علی! از ناله‌ام


ای شده تقطیع از زخم سیوف

واژه‌ای عشق و جدا، جدا از همه حروف


زخم‌‌هایت، سخت مرهم ناپذیر

زخم سنگ و، زخم نیزه، زخم تیر


مادرت شد، مادر دل تنگ‌‌ها

تاب آوردی چه سان بر سنگ‌‌ها


زخم‌‌ها، از لاله گل ناری‌ترند

سنگ‌‌ها از نیزه‌‌ها، کاری‌ترند


پیکرت را، زخمی‌بر التیام

با چه حالی می‌برم سوی خیام


زخم‌‌ها خوردی تو از شمشیرها

شد پر پرواز تو،‌ای، تیرها


ای به پرواز آمده تا بی کران

بر گذشته از همه کروبیان


بال در بال شهادت، تا فلک

با عروج خود، گذشتی از ملک


ای قبای عاشقی، تن پوش تو
شهد شیرین شهادت، نوش تو

 

آفتاب معرفت

ای علی اکبر! گل سرخ بهار

مصطفی را بهترین ‌آیینه دار

 

آفتاب معرفت، ماه شکوه!

ظلمت از تو تا همیشه در ستوه


ابروانت چون کمان، مژگان چو تیر

آسمانی‌‌ها به گیسویت چو اسیر


در نگاه تو، شکوه مشتری ست

مشتری، بر چشم‌‌هایت مشتری ست


آستان بوس، جلالت آفتاب

ذکر او یا لیتنی کنت تراب


حسن یوسف، از جمالت خوشه چین

در کمال جذبه ات روح الامین


عطر تو، پیچیده در هفت آسمان

هر چه گل، بوی تو را دارد به جان


رنگ می‌بازد کنارت، رنگ‌‌ها

می‌شکوفد با تو، حتی سنگ‌‌ها


ای نفس‌‌های تو، معنای مسیح

وی شهادت نوش تو، عطشان ذبیح


ای عطش نوش تو اقیانوس‌‌ها

معنی آیینه در قاموس‌‌ها


استقامت پای بوس هیبتت

زندگانی زنده شد از همتت


گرد،! از دریا بر آوردی علی

مرگ را از پای در آوری علی!


ای به طوبی کوثرت از نسل خلیل

تشنۀ لب‌‌ها خشکت، سلسبیل


ای نگاهت را، زلالی‌‌ها دخیل

و آن لب خشکیده را دریا دخیل


ای همه افلاکیان، داده‌ات

بال‌‌های قدسیان، سجاده‌ات


ای ادب تو ادب آموخته

عشق از تو، تاب و تب آموخته


با لبان تشنه،‌ای دریا ضمیر

‌ایستادی پیش سلطان سر به زیر


خواستی رخصت سوی میدان شوی

شبچراغ خانۀ‌ ایمان شوی


شاه گفتت: روز اعجاز آمده است

بال بگشا گاه پرواز آمده ست


باید‌این سیمرغ قاف آرزو

پر زنی با بال خون تا عرش او


چشم گل‌‌ها، بر بهارت مانده است

مادرم چشم انتظارت مانده است


گرچه دریا، سخت طوفانی شده است

هر کسی رفته ست قربانی شده است


دل به دریا می‌زنی، با شوق و شور

‌ای ستاره می‌روی آغوش هور


گرچه می‌دانم، جدایی مشکل است

کار من با تو علی، کار دل است


گرچه سخت است از تو دل کندن، ولی

می‌کنم دل از تو با یک یا علی


از غم سینه صد چاک اوفتاد

از فراز زین روی خاک افتاد


تا به خاک افتادی‌ای روح قیام

طاق شد یکبارگی تاب امام


آتشین آه فلک سوزی کشید

وای علی گویان، به بالینت رسید


بر سر بالین تو‌ای سرو ناز

‌این چنین می‌گفت با سوز و گداز


داغدارم کرده‌ای،‌ای لاله‌ام

عرش می‌ورزد علی! از ناله‌ام


ای شده تقطیع از زخم سیوف

واژه‌ای عشق و جدا، جدا از همه حروف


زخم‌‌هایت، سخت مرهم ناپذیر

زخم سنگ و، زخم نیزه، زخم تیر


مادرت شد، مادر دل تنگ‌‌ها

تاب آوردی چه سان بر سنگ‌‌ها


زخم‌‌ها، از لاله گل ناری‌ترند

سنگ‌‌ها از نیزه‌‌ها، کاری‌ترند


پیکرت را، زخمی‌بر التیام

با چه حالی می‌برم سوی خیام


زخم‌‌ها خوردی تو از شمشیرها

شد پر پرواز تو،‌ای، تیرها


ای به پرواز آمده تا بی کران

بر گذشته از همه کروبیان


بال در بال شهادت، تا فلک

با عروج خود، گذشتی از ملک


ای قبای عاشقی، تن پوش تو
شهد شیرین شهادت، نوش تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×