مشخصات شعر

تقدیم به یار

 

تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم

ساغری داشتم از اشک نثارت کردم


در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدم

پیش یک جلوۀ او‌ آینه دارت کردم


باغبانی، به جگر داغ نپرورد چو من

پروریدم چو گل و طعمۀ خارت کردم


بندۀ بسته به فتراک تو گردید قضا

تا که بر توسن تسلیم سوارت کردم


یاری از من طلبید که نشانم عطشت

یاری‌این بود، که تقدیم به یارت کردم


گفتم که از دست پیمبر شوی آخر سیراب

وعده‌ای دادم و بی صبر و قرارت کردم


رفتنی و بی تو خزان آمد و پژمرد دلم

تا که جد از دل خود فصل بهارت کردم


بر سر نعش تو از پای فتادم پسرم!

تا نظر بر تن پر نقش و نگارت کردم


تا مگر ‌این دل ماتم زده گیرد آرام
خم شدم غرق گل بوسه، مزارت کردم

 

تقدیم به یار

 

تا نظر بر رخ مانند بهارت کردم

ساغری داشتم از اشک نثارت کردم


در نگاه تو، خدا را به حقیقت دیدم

پیش یک جلوۀ او‌ آینه دارت کردم


باغبانی، به جگر داغ نپرورد چو من

پروریدم چو گل و طعمۀ خارت کردم


بندۀ بسته به فتراک تو گردید قضا

تا که بر توسن تسلیم سوارت کردم


یاری از من طلبید که نشانم عطشت

یاری‌این بود، که تقدیم به یارت کردم


گفتم که از دست پیمبر شوی آخر سیراب

وعده‌ای دادم و بی صبر و قرارت کردم


رفتنی و بی تو خزان آمد و پژمرد دلم

تا که جد از دل خود فصل بهارت کردم


بر سر نعش تو از پای فتادم پسرم!

تا نظر بر تن پر نقش و نگارت کردم


تا مگر ‌این دل ماتم زده گیرد آرام
خم شدم غرق گل بوسه، مزارت کردم

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×