- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۴۴۶۲
- شماره مطلب: ۵۸۶۹
-
چاپ
حریم قدس
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخندهزن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
خانهزاد وحی حق تا رخ گشود
آبروی آفرینش را فزود
زینب، آن پروردۀ دامان عشق
نام او، سرلوحۀ دیوان عشق
جان او از عشق حق افروخته
وز شرار عشق، جانش سوخته
عقل گشته مات از ایثار او
عشق، سرگردان شده در کار او
قدسیان خدمتگزار درگهش
توتیای چشم جان، خاک رهش
زینب، آن دردانۀ آل رسول
دختر والای زهرای بتول
بود از آغاز، همگام حسین
نقش بر لوح دلش، نام حسین
بسته پیمان با خدا روز الست
تا به راهش بگْذرد از هر چه هست
صبر را بخشیده معنایی شگرف
وصف صبر او برون از حدّ حرف
از قیام روز عاشورا، حسین
کرد دین را زنده در دنیا، حسین
شد قیام او به عالم، بیقرین
بود چون زینب در آن نقشآفرین
گر نبودی نقش او در این قیام
بود این نهضت قیامی ناتمام
کیست زینب؟ آن که در کرببلا
شد خجل از صبر او کرب و بلا
رنج، پیش او سپر انداخته
درد و محنت، رنگ پیشش باخته
او حسینی بود و پروایی نداشت
جز خدا در خاطرش جایی نداشت
از برادر لحظهای غافل نبود
هیچ مشکل پیش او، مشکل نبود
شعلهها از عشق عالمسوز داشت
آتشی در جان، جهانافروز داشت
در حریم قدس، مَحرم، زینب است
معنی عشق مجسّم، زینب است
آفرین بر صبر طاقتسوز او
وآن تجلّیهای جانافروز او
با اسیران صبحدم تا شام رفت
گاه در کوفه، گهی در شام رفت
داشت در راه سفر، آن پاکجان
از سر پاک شهیدان، سایبان
جاودانساز محرّم با پیام
زینب است، آری؛ الی یومالقیام
-
آرزوی آب
عبّاس نامدار، چو پا در رکاب کرد
گفتا خِرَد که جلوه مگر بوتراب کرد
شد جلوهگر چو ماه بنیهاشم از حرم
خورشید را ز شرم رُخش، در حجاب کرد
-
چشمۀ حیات
ای شه که جبرئیل امین شد، غلام تو!
شد پایدار، دین خدا از قیام تو
چون ابر نوبهار، بریزد ز دیده اشک
آید چو بر زبانِ محبّ تو، نام تو
-
محرم حرم
سبط نبی، روانه چو در کارزار شد
بر اهلبیت ختم رسل، کار، زار شد
بنْمود جلوه، چون مه تابان عارضش
نور خدا ز طلعت او، آشکار شد
حریم قدس
کیست زینب؟ محرم بزم حضور
روی او تفسیری از الله نور
چون به دنیا آمد آن فرخندهزن
شد به گیتی نور حق، پرتوفکن
خانهزاد وحی حق تا رخ گشود
آبروی آفرینش را فزود
زینب، آن پروردۀ دامان عشق
نام او، سرلوحۀ دیوان عشق
جان او از عشق حق افروخته
وز شرار عشق، جانش سوخته
عقل گشته مات از ایثار او
عشق، سرگردان شده در کار او
قدسیان خدمتگزار درگهش
توتیای چشم جان، خاک رهش
زینب، آن دردانۀ آل رسول
دختر والای زهرای بتول
بود از آغاز، همگام حسین
نقش بر لوح دلش، نام حسین
بسته پیمان با خدا روز الست
تا به راهش بگْذرد از هر چه هست
صبر را بخشیده معنایی شگرف
وصف صبر او برون از حدّ حرف
از قیام روز عاشورا، حسین
کرد دین را زنده در دنیا، حسین
شد قیام او به عالم، بیقرین
بود چون زینب در آن نقشآفرین
گر نبودی نقش او در این قیام
بود این نهضت قیامی ناتمام
کیست زینب؟ آن که در کرببلا
شد خجل از صبر او کرب و بلا
رنج، پیش او سپر انداخته
درد و محنت، رنگ پیشش باخته
او حسینی بود و پروایی نداشت
جز خدا در خاطرش جایی نداشت
از برادر لحظهای غافل نبود
هیچ مشکل پیش او، مشکل نبود
شعلهها از عشق عالمسوز داشت
آتشی در جان، جهانافروز داشت
در حریم قدس، مَحرم، زینب است
معنی عشق مجسّم، زینب است
آفرین بر صبر طاقتسوز او
وآن تجلّیهای جانافروز او
با اسیران صبحدم تا شام رفت
گاه در کوفه، گهی در شام رفت
داشت در راه سفر، آن پاکجان
از سر پاک شهیدان، سایبان
جاودانساز محرّم با پیام
زینب است، آری؛ الی یومالقیام