- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۱
- بازدید: ۱۳۸۳
- شماره مطلب: ۵۸۶۸
-
چاپ
نیّت بوسه
ای دل زخمی! خدا داغت دهد
خوشۀ سرخی در این باغت دهد
بشْنو این نیناله را از نیشتر
هر که زخمش بیش، دردش بیشتر
زخم، مثل لاله، لب وا میکند
زخم، انسان را مسیحا میکند
خاک نرگس، گر چه از بینایی است
سرزمین لاله، عاشورایی است
دیدهام من در شقایقها به عین
اشک زینب، خواهر خون حسین
با طلوع لاله، گل، خم میشود
با شقایقها، محرّم میشود
همچنان از اوّلین تا آخرین
برنخواهد خاست این داغ از زمین
وای! بر چشمی که داغ لاله نیست
وای! بر زخمی که در هر ساله نیست
من در این نوروز، داغی دیدهام
هفتشینی از شقایق چیدهام
ای شقایق! ای گیاه شور و شین
ای گل محبوب دامان حسین
ای شقایق! من دل تنگ تواَم
من درای سرخ آهنگ تواَم
پای بر پابوس پیغمبر گذاشت
این جسارت را که در خنجر گذاشت؟
قلب عالم را تو دیدی خونفشان
رو به سوی قتلگه، دامنکشان
مادرت زهرا وصیّت کرده بود
بر گلویش، بوسه نیّت کرده بود
تا ببوسی شطّ مروارید را
در گلوگاه عطش، خورشید را
تو نهادی بوسه بر جایی رفیع
پس خروش افتاد در خاک بقیع
بعد، راه کهکشان باریک شد
بر زمین، صحن زمان، تاریک شد
تو نهادی بوسه بر جایی که نور
خوشهها برداشت آنجا از ظهور
پس وصیّت اینچنین فرجام یافت
قلب زهرا در زمین، آرام یافت
ای اسیر لشکر سرنیزهها
ناظر خورشیدها بر نیزهها
ای سفیر کربلا در قصر ظلم
خواهر خون خدا در عصر ظلم
در شب شام غریبان با رباب
کودکان گریه را بردی به خواب
دست تو، گهوارهدار ناله بود
دامنت، تسکین بغض لاله بود
دختر طاها! تو قلب غربتی
تو مزار عشق در هر تربتی
تو مراد و مذهب و دین منی
قبلهی این قلب خونین منی
شعر من در اشک تو، گل کرده است
بر تو اندوهم، توسّل کرده است
دختر لولاک! در این طایفه
مرده دیگر بوتههای عاطفه
میروم در قعر ظلمت، بیچراغ
مشعلی از من نمیگیرد سراغ
دختر پاک حرا! فصل گل است
زخم عاشوراییام در غلغل است
ای نگهبان شقایق در زمین
ای بهار رحمه للعالمین
-
فرمانروای فرات
چو برقی از نیام باد آمد
ز قعر آهن و پولاد آمد
فراتی میخرامد در خروشش
به صحرا جوش جوشن شد ز جوشش
-
زخم انسان
ای بهار نینوا در فصل جوش
ای گل خون پیشۀ آتشفروش
گوییا خون بشارت بر تو ریخت
اشک زینب در اسارت بر تو ریخت
-
دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین
جعد مشکین طرۀ عنبرگشا دارد حسین
حُسن یکتا را ببین زلف دو تا دارد حسین
شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت
بر دو عالم سایۀ بال هما دارد حسین
نیّت بوسه
ای دل زخمی! خدا داغت دهد
خوشۀ سرخی در این باغت دهد
بشْنو این نیناله را از نیشتر
هر که زخمش بیش، دردش بیشتر
زخم، مثل لاله، لب وا میکند
زخم، انسان را مسیحا میکند
خاک نرگس، گر چه از بینایی است
سرزمین لاله، عاشورایی است
دیدهام من در شقایقها به عین
اشک زینب، خواهر خون حسین
با طلوع لاله، گل، خم میشود
با شقایقها، محرّم میشود
همچنان از اوّلین تا آخرین
برنخواهد خاست این داغ از زمین
وای! بر چشمی که داغ لاله نیست
وای! بر زخمی که در هر ساله نیست
من در این نوروز، داغی دیدهام
هفتشینی از شقایق چیدهام
ای شقایق! ای گیاه شور و شین
ای گل محبوب دامان حسین
ای شقایق! من دل تنگ تواَم
من درای سرخ آهنگ تواَم
پای بر پابوس پیغمبر گذاشت
این جسارت را که در خنجر گذاشت؟
قلب عالم را تو دیدی خونفشان
رو به سوی قتلگه، دامنکشان
مادرت زهرا وصیّت کرده بود
بر گلویش، بوسه نیّت کرده بود
تا ببوسی شطّ مروارید را
در گلوگاه عطش، خورشید را
تو نهادی بوسه بر جایی رفیع
پس خروش افتاد در خاک بقیع
بعد، راه کهکشان باریک شد
بر زمین، صحن زمان، تاریک شد
تو نهادی بوسه بر جایی که نور
خوشهها برداشت آنجا از ظهور
پس وصیّت اینچنین فرجام یافت
قلب زهرا در زمین، آرام یافت
ای اسیر لشکر سرنیزهها
ناظر خورشیدها بر نیزهها
ای سفیر کربلا در قصر ظلم
خواهر خون خدا در عصر ظلم
در شب شام غریبان با رباب
کودکان گریه را بردی به خواب
دست تو، گهوارهدار ناله بود
دامنت، تسکین بغض لاله بود
دختر طاها! تو قلب غربتی
تو مزار عشق در هر تربتی
تو مراد و مذهب و دین منی
قبلهی این قلب خونین منی
شعر من در اشک تو، گل کرده است
بر تو اندوهم، توسّل کرده است
دختر لولاک! در این طایفه
مرده دیگر بوتههای عاطفه
میروم در قعر ظلمت، بیچراغ
مشعلی از من نمیگیرد سراغ
دختر پاک حرا! فصل گل است
زخم عاشوراییام در غلغل است
ای نگهبان شقایق در زمین
ای بهار رحمه للعالمین