- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
- بازدید: ۲۰۸۶
- شماره مطلب: ۵۷۹۶
-
چاپ
یاران با وفا
لیل عاشورا، امام خاص و عام
خوانْد نزد خویش، یاران را تمام
جملۀ اصحاب با صدق و یقین
جمع گردیدند، نزد شاه دین
بعد اوصاف خدای لایزال
بعد نعت احمد نیکوخصال
گفت: در عالم ندارد کس نشان
با وفاتر از شما، ای دوستان!
باوفا هستید و یاران منید
گوییا با من ز یک جان و تنید
لیک دانید، ای هواداران من!
کاندر این صحرای پُر رنج و محن،
هر که باشد نزد «ابن فاطمه»
میرسد بر وی، هزاران واهمه
گر چه اخوانْتان ز جان پنداشتم
بیعت اکنون از شما برداشتم
جان خود، اکنون غنیمت بشمرید
زین بلا، سوی وطن رو آورید
چون چنین فرمود سلطان زمان
شد بلند از سینۀ ایشان، فغان:
پیش خاک پای تو، ای شهریار!
جان به کف داریم از بهر نثار
گر تو را پیش عدو تنها نهیم
چون جواب سیّد بطحا دهیم؟
حکم تو، ای سرور عالیمقام!
فرض باشد چون نماز صبح و شام
دید چون شه در محبّت صادقند
بر شه دین از دل و جان، عاشقند
پس به یاران گفت، سلطان هدی:
باد بر جان شما، صد مرحبا!
پس در آن دم، پادشاه انس و جان
داد باغ خلد بر ایشان، نشان
بارالها! حقّ اصحاب حسین!
خود ببخشا، جرم احباب حسین
یاران با وفا
لیل عاشورا، امام خاص و عام
خوانْد نزد خویش، یاران را تمام
جملۀ اصحاب با صدق و یقین
جمع گردیدند، نزد شاه دین
بعد اوصاف خدای لایزال
بعد نعت احمد نیکوخصال
گفت: در عالم ندارد کس نشان
با وفاتر از شما، ای دوستان!
باوفا هستید و یاران منید
گوییا با من ز یک جان و تنید
لیک دانید، ای هواداران من!
کاندر این صحرای پُر رنج و محن،
هر که باشد نزد «ابن فاطمه»
میرسد بر وی، هزاران واهمه
گر چه اخوانْتان ز جان پنداشتم
بیعت اکنون از شما برداشتم
جان خود، اکنون غنیمت بشمرید
زین بلا، سوی وطن رو آورید
چون چنین فرمود سلطان زمان
شد بلند از سینۀ ایشان، فغان:
پیش خاک پای تو، ای شهریار!
جان به کف داریم از بهر نثار
گر تو را پیش عدو تنها نهیم
چون جواب سیّد بطحا دهیم؟
حکم تو، ای سرور عالیمقام!
فرض باشد چون نماز صبح و شام
دید چون شه در محبّت صادقند
بر شه دین از دل و جان، عاشقند
پس به یاران گفت، سلطان هدی:
باد بر جان شما، صد مرحبا!
پس در آن دم، پادشاه انس و جان
داد باغ خلد بر ایشان، نشان
بارالها! حقّ اصحاب حسین!
خود ببخشا، جرم احباب حسین