- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۸/۲۵
- بازدید: ۲۹۰۰
- شماره مطلب: ۵۵۵
-
چاپ
خوابی پریده از سر ساعتها
امروز فصل گم شدۀ تاریخ ، خواب است در تمامی ساعتها
اکنون شرارههای حقیقت را، پوشانده است پردۀ عادتها
وقتی تو خون پاک خدا هستی، وقتی تو سیّدالشهدا هستی
وصف تمام آنچه که باید را، مقدور نیست حد بلاغتها
تو حاجی حریم خداوندی، هرچند حجِ خانه رها کردی
در کربلا تمام نشد راهت، سینه به سینه ماند روایتها
بعد از تو زینب است پیام آور، آن وقت در شهادتت آغازی است
پس چشم شام و گوش کر کوفه، وا میشود به نقل شهامتها
لبیک لا شریک لک لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک
راه تو چون خلیل و محمد بود، وقتی که بت شدند جهالتها
***
مولی! تو را که مثل علی بودی، در پاکی و سخاوت و بی باکی
یا زیر نخلهای عزا دیدیم، یا در سطور ذکر مصیبتها
خون خدا! تو زنده ای و امروز، خون تو در رگان زمان جاری است
این روزها به یمن شعار تو، خوابی پریده از سر عادتها
-
مرا طلای گنبد تو بیقرار میکند
بلیت ماندن است مانده روی دستهای من
در این همه مسافر حرم نبود جای من؟
رفیق عازم سفر، فقط «سلام» را ببر
سفارش مریض حضرت امام را ببر
-
پارههای دل
قصدی به جز فدا شدن و سوختن نداشت
جز این اگر که بود نشانی ز من نداشت
آنقدر مرد ساختمش تا در امتحان
یک نهر تشنه بود و غم خویشتن نداشت
-
هنوز در تبوتاب نبرد بود
به شوق وصل رها کرد خانه و وطنش را
سپس سپرد به شمشیرهای کین بدنش راهنوز در تبوتاب نبرد بود و ملائک
برای فاطمه بردند بوی پیرهنش راکسی که بوسه زده بر گلوی این تن بیسر
کجاست تا که ببیند عزیز بی کفنش را -
محرّم آمده و بوی سیب تازه میآید
دوباره مادرم آورده است پیرهنم را
همانکه چند محرّم گریسته است تنم را
فضای کوچه پر از عطر سیب و نم نم باران
صدای نوحۀ مدّاح بود و شام غریبان
خوابی پریده از سر ساعتها
امروز فصل گم شدۀ تاریخ ، خواب است در تمامی ساعتها
اکنون شرارههای حقیقت را، پوشانده است پردۀ عادتها
وقتی تو خون پاک خدا هستی، وقتی تو سیّدالشهدا هستی
وصف تمام آنچه که باید را، مقدور نیست حد بلاغتها
تو حاجی حریم خداوندی، هرچند حجِ خانه رها کردی
در کربلا تمام نشد راهت، سینه به سینه ماند روایتها
بعد از تو زینب است پیام آور، آن وقت در شهادتت آغازی است
پس چشم شام و گوش کر کوفه، وا میشود به نقل شهامتها
لبیک لا شریک لک لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک
راه تو چون خلیل و محمد بود، وقتی که بت شدند جهالتها
***
مولی! تو را که مثل علی بودی، در پاکی و سخاوت و بی باکی
یا زیر نخلهای عزا دیدیم، یا در سطور ذکر مصیبتها
خون خدا! تو زنده ای و امروز، خون تو در رگان زمان جاری است
این روزها به یمن شعار تو، خوابی پریده از سر عادتها